1.1 مقدمه (29)
در آواشناسیآ، هنگامآ بحثآ از صداهایآ زبانآ، گفتهآ میآشود کهآ صداهایآ زبانآ بهآ وسیلهآ اندامآهایآ گویاییآ (مانند تارهایآ صوتیآ، لبآها و غیرهآ) تولید میآشوند. ولیآ باید بهآ یاد داشتهآ باشیمآ کهآ واقعیّتآ امر چنینآ نیستآ. توضیحآ اینکهآ اندامآهایآ گویاییآ ما صدا تولید نمیآکنند، بلکهآ ذراتآ هوا را طبقآ الگوهایآ خاصیآ بهآ همآ میآزنند، یا بهآ بیانآ دقیقآتر، در آنها ایجاد ارتعاشآ میآکنند. اینآ ارتعاشآها، محرکآ صوتآ هستند، نهآ خود صوتآ. ادراکآ صوتآ، ویژگیآ دستگاهآ شنواییآ ما استآ، بدینآ معنیآ کهآ دستگاهآ شنواییآ ما آنچنانآ ساختهآ شدهآ و سازمانآ یافتهآ استآ کهآ اینآ ارتعاشآها را بهآ صورتآ صوتآ ادراکآ میآکند، وگرنهآ در جهانآ خارجآ صوتآ یا صدا وجود ندارد. آنچهآ وجود دارد تموّجآ انرژیآ در ذراتآ هواستآ. با اینآ همهآ، ما میآتوانیمآ همچنانآ از تولید صدا بهآ وسیلهآ اندامآهایآ گویاییآ صحبتآ کنیمآ بهآ شرطآ اینکهآ فراموشآ نکنیمآ کهآ اینآ کار متّکیآ بر نوعیآ تسامحآ استآ، تسامحیآ کهآ کار ما را در بحثآ از صداهایآ زبانآ آسانآ میآسازد. یکآ هشدار دیگر را نیز نمیآتوانآ نادیدهآ گرفتآ: اگر ادراکآ صوتآ، و از جملهآ صداهایآ زبانآ، ناشیآ از ویژگیآ یا ویژگیآهایآ دستگاهآ شنواییآ ما استآ، پسآ هنگامآ بحثآ از صداهایآ زبانآ، و در سطحیآ بالاتر، هنگامآ بحثآ از زنجیرهآ گفتار، نمیآتوانآ از توجهآ بهآ ساختآ و کار اینآ دستگاهآ بهآکلیآ غافلآ بود.
بسیاریآ از درسآخواندهآها، تحتآ تأثیر آشناییآ خود با خطآ و نوشتهآ، چنینآ میآپندارند کهآ صداهایآ زبانآ در هنگامآ گفتار، همانند حروفآ در نوشتار، یکیآ پسآ از دیگریآ ادا میآشوند، بدینآ معنیآ کهآ اندامآهایآ گویاییآ نخستآ صداییآ را تلفظآ میآکنند و پسآ از فراغتآ یافتنآ از آنآ بهآ تلفظآ صداهایآ دومآ و سومآ میآپردازند و اینآ کار را تا پایانآ زنجیرهآ گفتار ادامهآ میآدهند، بهآ طوریآ کهآ هر صدا منفکآ و مجزا از صدایآ قبلآ و بعد آنآ قابلآ تمیز و تشخیصآ استآ. اینآ تصور بهآ کلیآ نادرستآ استآ: صداهایآ زبانآ در زنجیرهآ گفتار نهآ چنینآ تلفظآ میآشوند و نهآ دستگاهآ شنواییآ ما آنها را بهآ اینآ صورتآ ادراکآ میآکند.
اندامآهایآ گفتار را بهآ رقاصآ ماهریآ تشبیهآ کردهآاند کهآ در همانآ حالآ کهآ مشغولآ انجامآ دادنآ حرکتیآ استآ خود را برایآ حرکتآ بعدیآ آمادهآ میآکند و از اینآرو حرکاتآ او موزونآ و همآآهنگآ جلوهآ میآکند. وقتیآ بهآ تلفظآ صداهایآ زبانآ توجهآ میآکنیمآ میآبینیمآ کهآ اینآ تشبیهآ چندانآ بیآمورد نیستآ. فرضآ کنید کهآ ما میآخواهیمآ واژهآ تکآهجاییآ «بید» را تلفظآ کنیمآ. اولینآ صدایآ اینآ کلمهآ /b/، دومینآ صدایآ آنآ /i/ و صدایآ پایانیآ آنآ نیز /d/ استآ. برایآ تلفظآ /b/ باید دو لبآ نخستآ بستهآ و سپسآ باز شوند و برایآ تلفظآ /i/ نیز زبانآ باید در وضعآ خاصیآ قرار گیرد. آنچهآ مسلمآ استآ ما اینآ دو عملآ را مجزا و منفکآ از یکدیگر انجامآ نمیآدهیمآ، بلکهآ آنها را تواماً انجامآ میآدهیمآ، بدینآ معنیآ کهآ در همانآ هنگامآ کهآ لبآها را برایآ تلفظآ /b/ میآبندیمآ زبانآ را نیز در وضعیآ قرار میآدهیمآ کهآ تلفظآ /i/ ایجابآ میآکند. نتیجهآ اینآ کار اینآ استآ کهآ تقریباً همزمانآ با گشودهآ شدنآ لبآها و رها شدنآ هواییآ کهآ در پشتآ آنها فشردهآ شدهآ تلفظآ /i/ نیز آغاز شدهآ استآ. اینآ بدانآ معنا استآ کهآ اساساً مرزیآ وجود ندارد کهآ بتوانآ گفتآ در اینجا تلفظآ /b/ پایانآ میآیابد و تلفظآ /i/ آغاز میآشود. حاصلآ اینآ درهم¬تنیدگیآ اینآ استآ کهآ مقداریآ از اطلاعاتآ آکوستیکیآ کهآ برایآ شناساییآ /b/ لازمآ استآ در درون /i/ و مقداریآ از اطلاعاتآ آکوستیکیآ کهآ برایآ شناسایی /i/ لازمآ استآ در درون /b/ قرار میآگیرد، یا بهآ زبانآ غیرفنیآ، رد پایآ /b/ در /i/ و رد پایآ /i/ در /b/ نمایانآ میآگردد. همینآ وضعآ نیز در مورد صدایآ پایانیآ کلمهآ یعنیآ /d/ پیشآ میآآید. در اینجا نیز پیشآ از آنکهآ تلفظ /i/ پایانآ یابد، محفظهآ دهانآ برایآ تلفظآ /d/ آمادهآ میآشود، بهآطوریآکهآ بخشیآ از تلفظآ /d/ با /i/ همزمانآ میآگردد. در اینجا نیز مرز مشخصیآ وجود ندارد کهآ بتوانآ گفتآ تلفظآ /i/ در اینجا پایانآ یافتهآ و تلفظآ /d/ آغاز شدهآ استآ. در واقعآ کلمهآ «بید» در تلفظآ، از یکآ زنجیرهآ آواییآ بهآ همآ تنیدهآ و تجزیهآناپذیر تشکیلآ شدهآ استآ. تجزیهآ و تحلیلآ آزمایشگاهیآ گفتار نیز مشاهداتآ بالا را تأیید میآکند. طیفآنگاشتآهایآ صوتیآ نشانآ میآدهند کهآ ویژگیآهایآ آکوستیکیآ صداهایآ زبانآ در زنجیرهآ گفتار در قلمرو یکدیگر وارد میآشوند و رویآ همآ بهآ شدتآ تأثیر میآگذارند.
بد نیستآ بهآ مثالیآ از نوعآ دیگر توجهآ کنیمآ. اینآ بار تلفظآ دو کلمهآ تکآهجاییآ «کیآ» /ki/ و «کو» /ku/ را مقایسهآ میآکنیمآ. در سطحآ واجشناسیآ میآتوانآ گفتآ کهآ اینآ دو کلمهآ هر دو با صامتآ /k/ آغاز میآشوند و با دو مصوتآ متفاوتآ پایانآ میآیابند. واجآنویسیآ آنها نیز بهآ همینآ صورتآ خواهد بود. ولیآ هنگامآ تلفظآ، کیفیّتآ آکوستیکیآ /k/ در آغاز «کیآ» با کیفیّتآ آکوستیکی /k/ در آغاز «کو» تقریباً همانآ اندازهآ متفاوتآ استآ کهآ کیفیّتآ آکوستیکیآ مصوتآهاییآ کهآ بهآ دنبالآ آنها میآآیند. برایآ تلفظ /k/ در هر دو مورد عقبآ زبانآ بالا میآآید و بهآ نرمآکامآ میآچسبد و راهآ خروجآ هوا را سد میآکند و در نتیجهآ، هوا در پشتآ اینآ مانعآ انباشتهآ میآشود. ولیآ در مورد «کیآ» همزمانآ با متراکمآ شدنآ هوا در پشتآ اینآ مانعآ، حفرهآ دهانآ خود را برایآ تلفظآ /i/ آمادهآ میآکند، در حالیآ کهآ در مورد «کو» حفرهآ دهانآ برایآ تلفظآ /u/ آمادهآ میآشود. در نتیجهآ، هواییآ کهآ در پشتآ زبانآ متراکمآ شدهآ در دو محفظهآ تشدید کهآ شکلآ متفاوتیآ دارند تخلیهآ میآشود و همینآ باعثآ میآشود کهآ صدایآ انفجار خفیفیآ کهآ از رها شدنآ هوا ایجاد میآشود هر بار کیفیّتآ آکوستیکیآ متفاوتیآ پیدا کند و دو صدایآ متفاوتآ با دو /k/ متفاوتآ تولید شود. پاسخآ اینآ سوالآ کهآ پسآ چرا ما فقطآ یکآ صدای /k/ میآشنویمآ دیگر بهآ تولید گفتار مربوطآ نمیآشود بلکهآ بهآ ادراکآ گفتار مربوطآ میآشود. در اینآ مورد، پاسخآ سوالآ اینآ استآ: چونآ تفاوتآ آکوستیکیآ میانآ دو صدایآ /k/ در نظامآ آواییآ )یا فونولوژیآ) زبانآ ما نقشیآ بهآ عهدهآ ندارد دستگاهآ شنواییآ ما نسبتآ بهآ تفاوتآ آنها بیآاعتنا استآ و در نتیجهآ، آنآ دو صدایآ متفاوتآ یکآ صدا ادراکآ میآشوند.
شواهد زیادیآ در دستآ استآ کهآ نشانآ میآدهند دستگاهآهایآ گفتار و شنیدار ما با یکدیگر سختآ همآآهنگآ شدهآاند. از مطالعاتآ آزمایشگاهیآ کهآ رویآ ادراکآ گفتار صورتآ گرفتهآ چنینآ برمیآآید کهآ دستگاهآ شنواییآ ما نسبتآ بهآ رد پاییآ کهآ صداهایآ زبانآ رویآ یکدیگر میآگذارند بسیار حساسآ استآ، تا جاییآ کهآ بهآ کمکآ همینآ تأثیراتآ آکوستیکیآ جانبیآ استآ کهآ میآتواند صداهایآ زبانآ را در زنجیرهآ گفتار از همآ باز شناسد. بنابراینآ، درهمآتنیدگیآ صداهایآ گفتار نهآ تنها مانعیآ در راهآ شناساییآ و ادراکآ صداها نیستآ، بلکهآ خود کمکیآ در اینآ راهآ استآ. مثلاً از شواهد آزمایشگاهیآ چنینآ برمیآآید کهآ صامتآهایآ انسدادیآ و واکبر/g,d,b/ تنها از رویآ تأثیریآ کهآ رویآ مصوتآ بعد از خود میآگذارند شناختهآ و ادراکآ میآشوند. اگر سهآ هجایآ gâ, dâ, bâ را در نظر بگیریمآ مشاهدهآ میآشود کهآ وجود /g, d, b/ در آغاز هجا، رویآ فورمانآ دومآ مصوتآ /â/ اثر میآگذارد، بهآ اینآ نحو کهآ آغاز فورمانآ دومآ پسآ از /b/ رو بهآ بالا خیز برمیآدارد، پسآ از /d/ تغییر محسوسیآ نمیآکند یا خیزشیآ اندکآ نشانآ میآدهد، ولیآ پسآ از /g/ بهآ شدتآ فرو میآافتد. با دستکاریآهایآ آزمایشگاهیآ میآتوانآ اینآ سهآ آغاز متفاوتآ را برید و جداگانهآ بهآ آنها گوشآ داد. در اینآ صورتآ دیگر صدای /g, d, b/ شنیدهآ نمیآشود، بلکهآ صداهایآ غیرزبانیآ شنیدهآ میآشود کهآ زیر و بمیآ آنها نسبتآ بهآ همآ تغییر میآکند. ولیآ پسآ از اینکهآ اینآ قطعاتِ بریدهآ شدهآ در جایآ خود قرار گیرند دوبارهآ هجاهای gâ, dâ, bâ شنیدهآ میآشوند. شواهدیآ از اینآ دستآ، دانشمندانآ گفتارشناسآ را بهآ سویآ اینآ نظریهآ کشاندهآ استآ کهآ کوچکترینآ واحد ادراکآ گفتار هجا استآ و نهآ صداهایآ منفرد.
در آواشناسیآ، هنگامآ بحثآ از صداهایآ زبانآ، گفتهآ میآشود کهآ صداهایآ زبانآ بهآ وسیلهآ اندامآهایآ گویاییآ (مانند تارهایآ صوتیآ، لبآها و غیرهآ) تولید میآشوند. ولیآ باید بهآ یاد داشتهآ باشیمآ کهآ واقعیّتآ امر چنینآ نیستآ. توضیحآ اینکهآ اندامآهایآ گویاییآ ما صدا تولید نمیآکنند، بلکهآ ذراتآ هوا را طبقآ الگوهایآ خاصیآ بهآ همآ میآزنند، یا بهآ بیانآ دقیقآتر، در آنها ایجاد ارتعاشآ میآکنند. اینآ ارتعاشآها، محرکآ صوتآ هستند، نهآ خود صوتآ. ادراکآ صوتآ، ویژگیآ دستگاهآ شنواییآ ما استآ، بدینآ معنیآ کهآ دستگاهآ شنواییآ ما آنچنانآ ساختهآ شدهآ و سازمانآ یافتهآ استآ کهآ اینآ ارتعاشآها را بهآ صورتآ صوتآ ادراکآ میآکند، وگرنهآ در جهانآ خارجآ صوتآ یا صدا وجود ندارد. آنچهآ وجود دارد تموّجآ انرژیآ در ذراتآ هواستآ. با اینآ همهآ، ما میآتوانیمآ همچنانآ از تولید صدا بهآ وسیلهآ اندامآهایآ گویاییآ صحبتآ کنیمآ بهآ شرطآ اینکهآ فراموشآ نکنیمآ کهآ اینآ کار متّکیآ بر نوعیآ تسامحآ استآ، تسامحیآ کهآ کار ما را در بحثآ از صداهایآ زبانآ آسانآ میآسازد. یکآ هشدار دیگر را نیز نمیآتوانآ نادیدهآ گرفتآ: اگر ادراکآ صوتآ، و از جملهآ صداهایآ زبانآ، ناشیآ از ویژگیآ یا ویژگیآهایآ دستگاهآ شنواییآ ما استآ، پسآ هنگامآ بحثآ از صداهایآ زبانآ، و در سطحیآ بالاتر، هنگامآ بحثآ از زنجیرهآ گفتار، نمیآتوانآ از توجهآ بهآ ساختآ و کار اینآ دستگاهآ بهآکلیآ غافلآ بود.
بسیاریآ از درسآخواندهآها، تحتآ تأثیر آشناییآ خود با خطآ و نوشتهآ، چنینآ میآپندارند کهآ صداهایآ زبانآ در هنگامآ گفتار، همانند حروفآ در نوشتار، یکیآ پسآ از دیگریآ ادا میآشوند، بدینآ معنیآ کهآ اندامآهایآ گویاییآ نخستآ صداییآ را تلفظآ میآکنند و پسآ از فراغتآ یافتنآ از آنآ بهآ تلفظآ صداهایآ دومآ و سومآ میآپردازند و اینآ کار را تا پایانآ زنجیرهآ گفتار ادامهآ میآدهند، بهآ طوریآ کهآ هر صدا منفکآ و مجزا از صدایآ قبلآ و بعد آنآ قابلآ تمیز و تشخیصآ استآ. اینآ تصور بهآ کلیآ نادرستآ استآ: صداهایآ زبانآ در زنجیرهآ گفتار نهآ چنینآ تلفظآ میآشوند و نهآ دستگاهآ شنواییآ ما آنها را بهآ اینآ صورتآ ادراکآ میآکند.
اندامآهایآ گفتار را بهآ رقاصآ ماهریآ تشبیهآ کردهآاند کهآ در همانآ حالآ کهآ مشغولآ انجامآ دادنآ حرکتیآ استآ خود را برایآ حرکتآ بعدیآ آمادهآ میآکند و از اینآرو حرکاتآ او موزونآ و همآآهنگآ جلوهآ میآکند. وقتیآ بهآ تلفظآ صداهایآ زبانآ توجهآ میآکنیمآ میآبینیمآ کهآ اینآ تشبیهآ چندانآ بیآمورد نیستآ. فرضآ کنید کهآ ما میآخواهیمآ واژهآ تکآهجاییآ «بید» را تلفظآ کنیمآ. اولینآ صدایآ اینآ کلمهآ /b/، دومینآ صدایآ آنآ /i/ و صدایآ پایانیآ آنآ نیز /d/ استآ. برایآ تلفظآ /b/ باید دو لبآ نخستآ بستهآ و سپسآ باز شوند و برایآ تلفظآ /i/ نیز زبانآ باید در وضعآ خاصیآ قرار گیرد. آنچهآ مسلمآ استآ ما اینآ دو عملآ را مجزا و منفکآ از یکدیگر انجامآ نمیآدهیمآ، بلکهآ آنها را تواماً انجامآ میآدهیمآ، بدینآ معنیآ کهآ در همانآ هنگامآ کهآ لبآها را برایآ تلفظآ /b/ میآبندیمآ زبانآ را نیز در وضعیآ قرار میآدهیمآ کهآ تلفظآ /i/ ایجابآ میآکند. نتیجهآ اینآ کار اینآ استآ کهآ تقریباً همزمانآ با گشودهآ شدنآ لبآها و رها شدنآ هواییآ کهآ در پشتآ آنها فشردهآ شدهآ تلفظآ /i/ نیز آغاز شدهآ استآ. اینآ بدانآ معنا استآ کهآ اساساً مرزیآ وجود ندارد کهآ بتوانآ گفتآ در اینجا تلفظآ /b/ پایانآ میآیابد و تلفظآ /i/ آغاز میآشود. حاصلآ اینآ درهم¬تنیدگیآ اینآ استآ کهآ مقداریآ از اطلاعاتآ آکوستیکیآ کهآ برایآ شناساییآ /b/ لازمآ استآ در درون /i/ و مقداریآ از اطلاعاتآ آکوستیکیآ کهآ برایآ شناسایی /i/ لازمآ استآ در درون /b/ قرار میآگیرد، یا بهآ زبانآ غیرفنیآ، رد پایآ /b/ در /i/ و رد پایآ /i/ در /b/ نمایانآ میآگردد. همینآ وضعآ نیز در مورد صدایآ پایانیآ کلمهآ یعنیآ /d/ پیشآ میآآید. در اینجا نیز پیشآ از آنکهآ تلفظ /i/ پایانآ یابد، محفظهآ دهانآ برایآ تلفظآ /d/ آمادهآ میآشود، بهآطوریآکهآ بخشیآ از تلفظآ /d/ با /i/ همزمانآ میآگردد. در اینجا نیز مرز مشخصیآ وجود ندارد کهآ بتوانآ گفتآ تلفظآ /i/ در اینجا پایانآ یافتهآ و تلفظآ /d/ آغاز شدهآ استآ. در واقعآ کلمهآ «بید» در تلفظآ، از یکآ زنجیرهآ آواییآ بهآ همآ تنیدهآ و تجزیهآناپذیر تشکیلآ شدهآ استآ. تجزیهآ و تحلیلآ آزمایشگاهیآ گفتار نیز مشاهداتآ بالا را تأیید میآکند. طیفآنگاشتآهایآ صوتیآ نشانآ میآدهند کهآ ویژگیآهایآ آکوستیکیآ صداهایآ زبانآ در زنجیرهآ گفتار در قلمرو یکدیگر وارد میآشوند و رویآ همآ بهآ شدتآ تأثیر میآگذارند.
بد نیستآ بهآ مثالیآ از نوعآ دیگر توجهآ کنیمآ. اینآ بار تلفظآ دو کلمهآ تکآهجاییآ «کیآ» /ki/ و «کو» /ku/ را مقایسهآ میآکنیمآ. در سطحآ واجشناسیآ میآتوانآ گفتآ کهآ اینآ دو کلمهآ هر دو با صامتآ /k/ آغاز میآشوند و با دو مصوتآ متفاوتآ پایانآ میآیابند. واجآنویسیآ آنها نیز بهآ همینآ صورتآ خواهد بود. ولیآ هنگامآ تلفظآ، کیفیّتآ آکوستیکیآ /k/ در آغاز «کیآ» با کیفیّتآ آکوستیکی /k/ در آغاز «کو» تقریباً همانآ اندازهآ متفاوتآ استآ کهآ کیفیّتآ آکوستیکیآ مصوتآهاییآ کهآ بهآ دنبالآ آنها میآآیند. برایآ تلفظ /k/ در هر دو مورد عقبآ زبانآ بالا میآآید و بهآ نرمآکامآ میآچسبد و راهآ خروجآ هوا را سد میآکند و در نتیجهآ، هوا در پشتآ اینآ مانعآ انباشتهآ میآشود. ولیآ در مورد «کیآ» همزمانآ با متراکمآ شدنآ هوا در پشتآ اینآ مانعآ، حفرهآ دهانآ خود را برایآ تلفظآ /i/ آمادهآ میآکند، در حالیآ کهآ در مورد «کو» حفرهآ دهانآ برایآ تلفظآ /u/ آمادهآ میآشود. در نتیجهآ، هواییآ کهآ در پشتآ زبانآ متراکمآ شدهآ در دو محفظهآ تشدید کهآ شکلآ متفاوتیآ دارند تخلیهآ میآشود و همینآ باعثآ میآشود کهآ صدایآ انفجار خفیفیآ کهآ از رها شدنآ هوا ایجاد میآشود هر بار کیفیّتآ آکوستیکیآ متفاوتیآ پیدا کند و دو صدایآ متفاوتآ با دو /k/ متفاوتآ تولید شود. پاسخآ اینآ سوالآ کهآ پسآ چرا ما فقطآ یکآ صدای /k/ میآشنویمآ دیگر بهآ تولید گفتار مربوطآ نمیآشود بلکهآ بهآ ادراکآ گفتار مربوطآ میآشود. در اینآ مورد، پاسخآ سوالآ اینآ استآ: چونآ تفاوتآ آکوستیکیآ میانآ دو صدایآ /k/ در نظامآ آواییآ )یا فونولوژیآ) زبانآ ما نقشیآ بهآ عهدهآ ندارد دستگاهآ شنواییآ ما نسبتآ بهآ تفاوتآ آنها بیآاعتنا استآ و در نتیجهآ، آنآ دو صدایآ متفاوتآ یکآ صدا ادراکآ میآشوند.
شواهد زیادیآ در دستآ استآ کهآ نشانآ میآدهند دستگاهآهایآ گفتار و شنیدار ما با یکدیگر سختآ همآآهنگآ شدهآاند. از مطالعاتآ آزمایشگاهیآ کهآ رویآ ادراکآ گفتار صورتآ گرفتهآ چنینآ برمیآآید کهآ دستگاهآ شنواییآ ما نسبتآ بهآ رد پاییآ کهآ صداهایآ زبانآ رویآ یکدیگر میآگذارند بسیار حساسآ استآ، تا جاییآ کهآ بهآ کمکآ همینآ تأثیراتآ آکوستیکیآ جانبیآ استآ کهآ میآتواند صداهایآ زبانآ را در زنجیرهآ گفتار از همآ باز شناسد. بنابراینآ، درهمآتنیدگیآ صداهایآ گفتار نهآ تنها مانعیآ در راهآ شناساییآ و ادراکآ صداها نیستآ، بلکهآ خود کمکیآ در اینآ راهآ استآ. مثلاً از شواهد آزمایشگاهیآ چنینآ برمیآآید کهآ صامتآهایآ انسدادیآ و واکبر/g,d,b/ تنها از رویآ تأثیریآ کهآ رویآ مصوتآ بعد از خود میآگذارند شناختهآ و ادراکآ میآشوند. اگر سهآ هجایآ gâ, dâ, bâ را در نظر بگیریمآ مشاهدهآ میآشود کهآ وجود /g, d, b/ در آغاز هجا، رویآ فورمانآ دومآ مصوتآ /â/ اثر میآگذارد، بهآ اینآ نحو کهآ آغاز فورمانآ دومآ پسآ از /b/ رو بهآ بالا خیز برمیآدارد، پسآ از /d/ تغییر محسوسیآ نمیآکند یا خیزشیآ اندکآ نشانآ میآدهد، ولیآ پسآ از /g/ بهآ شدتآ فرو میآافتد. با دستکاریآهایآ آزمایشگاهیآ میآتوانآ اینآ سهآ آغاز متفاوتآ را برید و جداگانهآ بهآ آنها گوشآ داد. در اینآ صورتآ دیگر صدای /g, d, b/ شنیدهآ نمیآشود، بلکهآ صداهایآ غیرزبانیآ شنیدهآ میآشود کهآ زیر و بمیآ آنها نسبتآ بهآ همآ تغییر میآکند. ولیآ پسآ از اینکهآ اینآ قطعاتِ بریدهآ شدهآ در جایآ خود قرار گیرند دوبارهآ هجاهای gâ, dâ, bâ شنیدهآ میآشوند. شواهدیآ از اینآ دستآ، دانشمندانآ گفتارشناسآ را بهآ سویآ اینآ نظریهآ کشاندهآ استآ کهآ کوچکترینآ واحد ادراکآ گفتار هجا استآ و نهآ صداهایآ منفرد.