اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

اهمیت روانشناسی در مدیریت

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

    اهمیت روانشناسی در مدیریت

    مقالات دیگر
    imqacademy.com


    اهمیت روانشناسی در مدیریت

    روح و روان انسانآ‌ها سرچشمهآ‌ای است از انرژی که انگیزه، اشتیاق، پیشرفت و افتخارات از آن برمیآ‌خیزد و افراد را قادر میآ‌سازد کارهای ارزندهآ‌ای به ثمر برسانند. این آرزوی هرمدیر است که با ایجاد انگیزه در کارکنان، نیروی درونی و نهفته آنان را از قوه بهآ‌فعل درآورد و محیطی پرتحرک و بانشاط برای تجلی بهترین استعدادها فراهم کند. از همین جا نقش فرد و ویژگیآ‌های شخصیتی و رفتاری او بهآ‌عنوان یک انسان در سازمان، مورد توجه خاص و ویژهآ‌ای قرار گرفت و برای توفیق در این زمینه، علم روانشناسی با تمام ظرافت و توانمندی خود به یاری حوزه مدیریت آمد.
    ورود روانشناسی به عرصه پرفراز و نشیب مدیریت سبب شد تا با استفاده از نظریهآ‌ها و مکتبآ‌های گوناگون روانشناسی و با استناد و برقراری روابط انسانی به تبیین شخصیت و رفتار فرد در سازمان پرداخته شود و مفاهیمی مانند انگیزش و رفتار سازمانی مورد تاکید و دقت قرار گیرد. انسان گرامیآ‌ترین گوهر آفرینش و ناشناختهآ‌ترین آن است. رفتار آدمی تابع اندیشهآ‌ها، احساسات، انگیزهآ‌ها، خواستآ‌های درونی و عوامل عاطفی و پرورشی اوست که در موقعیتآ‌های مختلف بهآ‌صورتآ‌های گوناگون ظاهر میآ‌شود. برای آشنایی با ابعاد مختلف وجود آدمی و ایجاد یک ارتباط بهتر و ایجاد انگیزش و حفظ و تامین بهداشت روانی در افراد، آشنایی با علم روانشناسی و علوم رفتاری امری لاآ‌زم و ضروری است. خوشبختانه در قرون جدید، علم روانشناسی در حیطه کار مدیریت به فعالیتآ‌های چشمگیری پرداخته است و از اواسط دهه ۱۹۲۰ با ظهور نهضت، روابط انسانی به صورت یکی از ارکان و راهبردهای مهم کاری در مدیریت تبدیل شده است.
    در مدیریت، راهبردهای روانشناسی از قبیل: شناخت تفاوتآ‌های فردی، استعدادها، عوامل انگیزشی، برقراری روابط انسانی، چگونگی تشویق و تنبیه و... مدیران را در پیوند بیشتر با کارمندان و همتایان آنان یاری میآ‌دهد و پیآ‌بردن به شیوهآ‌های نفوذ و برقراری ارتباط سازنده و سبکآ‌های رهبری آنان را از حالت خشک و بیآ‌روح مدیریت به سمت مدیریت بانشاط و پرتحرک و شور و اشتیاق، انگیزش، آرامش، پویایی، نوآفرینی و تغییر و تحول در کل سازمان تحت پوشش خود و در نهایت بالاآ‌بردن کیفیت و بهرهآ‌وری سوق میآ‌دهد. از روانشناسی دو تعریف متفاوت میآ‌توان بیان کرد که هر یک جنبه ویژهآ‌ای را نمایان میآ‌کند: روانشناسی علم رفتار است. این تعریف که از سوی روانشناسان رفتارگرا ارائه شده است، انسان و سایر جانداران را از دیدگاه رفتاری آنان مورد مطالعه قرار میآ‌دهد. علوم رفتاری که به این جنبه روانشناسی بستگی دارد، رفتار را بیشتر مطالعه میآ‌کند تا ذهن و اندیشه و یا احساسات را، زیرا رفتار قابل مشاهده، ثبتآ‌کردنی و درخور مطالعه است. در این نوع روانشناسی در واقع به فراگرد ذهنی فرد توجه میآ‌شود، ولی اندیشهآ‌ها، احساسآ‌ها و درک افراد را از راه مطالعه رویدادهایی که بهآ‌صورت رفتار آشکار میآ‌آ‌شوند، مورد قضاوت قرار میآ‌دهد. تعریف دیگری که از روانشناسی شده است، موضوع علم روانشناسی را مطالعه درباره ماهیت رفتار، استعدادها، عواطف و محصولاآ‌ت ذهنی میآ‌داند یا در واقع روانشناسی را مطالعه ذهنیتآ‌ها و احساسآ‌ها و عواطف و حالتآ‌های روانی تعریف میآ‌کند و مکتب آنان به نام روانکاوی شناخته شده است.
    برای چنین مطالعهآ‌ای تنها دیدن رفتار کافی نیست، زیرا هنگامی که دو نفر با یکدیگر دعوا میآ‌کنند و یا یک بیمار روانی رفتاری را از خود نشان میآ‌دهد، در پشت آن رفتار انگیزهآ‌ها و دلیلآ‌هایی در کار است که ما از آن گاه نیستیم. آنچه قابل مشاهده است رفتار است، نه انگیزهآ‌های رفتار و از این رو برای شناخت انسان نیاز به شناخت جنبهآ‌های ذهنی و احساسی او وجود دارد. امروزه در مدیریت از هر دو تعریف استفاده میآ‌شود و برای شناخت روانی کارکنان یک سازمان، عواطف، انگیزهآ‌ها، استعدادها، شخصیت و ذهنیتآ‌های افراد مورد توجه و بررسی قرار میآ‌گیرد.
    مدیریت را هم به گونهآ‌های متفاوت تعریف کردهآ‌اند. <کنزوکان> مدیریت را افزایش نفوذ در پذیرش عملی دستورات با راهنماییآ‌های مشخص سازمانی میآ‌داند. <جورج تری> رهبری و مدیریت را کوشش برای نفوذ در مردم که با علاآ‌قه و مشتاقانه برای رسیدن به اهداف گروه کوشش میآ‌کنند، میآ‌داند. <شهید مطهری> مدیریت را مجهزکردن نیروها، تحرک نیروها، آزادکردن نیروها و در عین حال کنترل نیروها و در مجاری صحیح انداختن آنها، سامانآ‌دادن، سازمانآ‌بخشیدن و حرارتآ‌بخشیدن به آنها ذکر میآ‌کند. بنابراین مدیریت فرآیندی است اجتماعی که با بهآ‌کارگیری مهارتآ‌های علمی، فنی و هنری کلیه نیروهای انسانی و مادی را سازماندهی و هماهنگ کرده و با استفاده از راهبردهای روانشناسی و برقراری روابط انسانی و فراهمآ‌آوردن زمینهآ‌های انگیزش و رشد از طریق نیازهای منطقی فردی و گروهی به اهداف سازمان کمک میآ‌کند. موضوعات روانشناسی و بهآ‌ویژه رفتار سازمانی و تاثیر آن در سالآ‌های اخیر بیش از پیش مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است. شاید یکی از دلاآ‌یل آن میزان دشواریآ‌هایی است که مدیران سازمانآ‌ها در ردهآ‌های مختلف کاری خود با آن مواجه هستند.
    امروزه بروز مشکلاآ‌ت و فشارهای روحی و روانی ناشی از زندگی ماشینی روابط همه افراد را تحتآ‌الشعاع خود قرار داده است که برای کاهش اینگونه فشارها و اضطرابآ‌ها، تکنیکآ‌های علوم رفتاری در روانشناسی میآ‌تواند مددرسان و یاریآ‌دهنده همه افراد در سازمانآ‌ها و خصوصا مدیران باشد. هر سازمانی علاآ‌وه بر لزوم در دستآ‌داشتن منابع مادی و مالی نیاز به نیروی انسانی ماهر، بااستعداد، توانمند، توانا، باانگیزه و با علاآ‌قه و... دارد. به نظر دانشمندان، مدیریت (کنز و کان) مدیران نباید فقط در پی جذب نیروی انسانی برای سازمانآ‌ها باشند، بلکه باید در حفظ و نگاهداری این منابع نیز کوشش فراوان بهآ‌کار برند و باید کاری کنند تا کارکنان در حالی که کار و وظیفه خود را انجام میآ‌دهند، نوعی وابستگی و دلبستگی نیز به کار و سازمان پیدا کنند و به عبارت دیگر سازمان را همچون خانه خود دوست بدارند و در آن احساس امنیت و آسایش که از نیازهای اساسی هر انسانی بهآ‌شمار میآ‌آید، داشته باشند، بنابراین برای آنکه سازمانی اثربخش باشد، مدیر باید جنبهآ‌های انگیزشی کار، مشارکت در کار و استفاده از عوامل روانی و رفتاری را در مناسبآ‌ترین بخشآ‌های برنامه کاری خود جای دهد. شناخت و تامین درست نیاز کارکنان یکی از مهارتآ‌های ارزنده مدیریت بهآ‌شمار میآ‌آید.
    روابط انسانی به معنای برقراری رابطه مثبت، هدفآ‌دار و سازنده با پذیرش شخصیت، تفاوتآ‌های فردی و نیازهای افراد سازمان و علاآ‌قهآ‌مندبودن به نیازها، علاآ‌یق، استعدادها و تواناییآ‌های آنان است که توجه به این موارد استفاده از تکنیکآ‌های مهم در علم روانشناسی است. رابطه انسانی با دلسوزی و احساس مسوولیت نسبت به کارکنان درون سازمان و ایجاد جو اجتماعی در شرایط مطبوع و خوشایند و همراه با محیط تفاهم و درک متقابل بهآ‌وجود میآ‌آید. روابط انسانی در دیدگاهآ‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر دیدگاه جامعهآ‌شناسی، ارتباطآ‌های انسانی و شیوهآ‌ مشترک زندگی و گاهی از هدف، سه عامل سازنده جامعه به حساب میآ‌آید.
    ازدیدگاه روانشناسی اجتماعی مساله عمده انسان، بقا نیست؛ بلکه یادگرفتن نحوه زیستن باخودش است، انسان حاصل روابط و پیوندهایش با دیگران است و اگر قرار باشد شناختی از وی به دست آوریم، باید او را در این چارچوب بشناسیم. در تاریخ تحول مدیریت، نظریه روابط انسانی جایگاه ویژهآ‌ای دارد. این نظریه در دهه ۳۰ میلاآ‌دی نضج گرفت و در دهه بعد تکامل یافت. در نظریه روابط انسانی، موثرترین عامل در ارتقای تولید و کارایی سازمان، نحوه تشکل افراد در قالب گروهآ‌ها و نوع روابط بین آنها است. از دیدگاه مدیریت، روابط انسانی عبارت است از برانگیختن افراد در سازمان بهآ‌منظور ایجاد همکاری از نوعی که نیازمندیآ‌های افراد را برطرف سازد و موجبات تحقق هدفآ‌های سازمان را فراهم آورد. در مدیریت آموزشی نیز روابط انسانی یعنی، توان برقراری ارتباط انسانی با معلمان و کارکنان از طریق پذیرفتن وجوه شخصیت، ویژگیآ‌های فردی و همه تفاوتآ‌هایی که احتمالاآ‌ با شخص مدیر دارند. نقش روابط انسانی در مدیریت و خصوصا در مدیریت آموزشی بسیار جدی و اساسی است، به طوری که روابط انسانی در این نوع مدیریت، عاملی اثرگذار محسوب میآ‌شود که از دو بعد بر کیفیت عملکردهای مدیر موثر خواهد بود.
    از یک سو عوامل تولید سیستمی در نظامآ‌های آموزشی نیازمند برقراری، حفظ و تکوین رفتارهای مناسب انسانی است و معلمان، مشاوران، سرپرستان، کارکنان دفتری و اداری و نیروهای ستاد و پشتیبانی جزو این دسته از عوامل قرار میآ‌گیرند. از سوی دیگر درون دادهآ‌ها یا مواد خام که تولید روی آنان صورت میآ‌پذیرد نیز مترصد دریافت و جذب انسانیآ‌ترین و اصیلآ‌ترین رفتارهایی است که مدیریت اعمال میآ‌کند. رفتار سازمانی مناسب برگرفته از روانشناسی روابط انسانی مدیریت آموزشی، نهآ‌تنها موجد آثار آنی خواهد بود، بلکه به دلیل خاصیت فوقآ‌العاده پذیرندگی درون دادهآ‌ها، تاثیر عمیق و پایداری در درازمدت برجای خواهد گذاشت. به نظر روانشناسان احتیاجات روانی افراد به اندازه احتیاجات جسمی در بهداشت روحی و جسمی آنان تاثیر دارند و به همان اندازه اساسی و ضروری هستند. موضوع بهداشت روانی به سالم و متعادل بارآوردن شخصیت انسانآ‌ها از طریق فراهمآ‌آوردن محیط مناسب برای تامین نیازها و شکوفایی استعدادها برمیآ‌گردد.
    به همین دلیل، در تعریف بهداشت روانی آمده است که بهداشت روانی عبارت است از پیشگیری از پیدایش بیماری روانی و سالمآ‌سازی محیط روانی تا افراد جامعه (سازمان) بتوانند با برخورداری از شخصیت و روان متعادل با عوامل محیط خود رابطه برقرار کرده و در راه تامین نیازها، شکوفایی استعدادها و رسیدن به هدفآ‌های متعالی فردی و اجتماعی خود بکوشند. چنانچه سازمانی بتواند زمینهآ‌های تامین بهداشت روانی را فراهم آورد، شخصیت و روان افراد متعادل میآ‌شود و میآ‌توانند با یکدیگر و همچنین با عوامل محیطی، روابطی مطلوب برقرار سازند. بدین ترتیب اگر مدیر در درون سازمان خود مانند مدرسه، بهداشت روانی را تامین کند دانشآ‌آموزان، معلمان و کارکنان اداری روابطی مطلوب و منطقی و بر پایه روابط انسانی سازنده با هم خواهند داشت.
    این سبب بهبود کیفیت در آموزش و پرورش و فضایی آکنده از شور و نشاط، تحرک و پویایی و امنیت، عشق و علاآ‌قه به حضور در محیط سازمان که در نتیجه منجر به سلاآ‌مت روحی و روانی کلیه درون دادهآ‌ها میآ‌شود و مسلما فرآیند بهداشت و سلاآ‌مت روان درون سازمان تفکری خلاآ‌ق و پیشرفت و توسعه را به همراه خواهد داشت.

    imqacademy.net

لطفا صبر کنید...
X