به جای پرورش کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم
اگر به وضعیت و شرایط فعلی کشورمان خوب نگاهی بیندازیم، درمیآیابیم که بستری مهیا شده که بهآجای پرورش و تولید کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم. متأسفانه هنوز هم در خفا و آشکار کسانی مثل ایشان در جامعه ما در مقیاسآهای کوچکآتر و بزرگآتر در حال تولید و تکثیرهستند.
دوشنبه، ٢٣ آذر همایشی با موضوع کارآفرینی به مناسبت هفته پژوهش در تالار صدر دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان به همت انجمن علمی اقتصاد و گروه اقتصاد این دانشکده برگزار شد.
به گزارش شرق، در ابتدای این همایش، سعید صمدی، مدیر گروه اقتصاد به یکی از دلایل توسعهآنیافتگی کشورهای جهان سوم از دیدگاه مرحوم دکتر حسین عظیمی اشاره و این نکته را گوشزد کرد که یکی از حلقهآهای مفقوده اقتصاد ما نبود بستر برای کارآفرینی است. در بخش بعدی همایش، محسن رنانی، استاد برجسته اقتصاد دانشگاه اصفهان، عبدالحسین ساسان، استاد بازنشسته این دانشگاه و قائمآمقام کانون کارآفرینی استان اصفهان، کوروش خسروی، دبیر جشنواره فنآآفرینی شیخ بهایی و محمد گوهریان، دبیرکل اتاق بازرگانی استان اصفهان به طرح دیدگاهآهای خود پرداختند.
سعید صمدی: موتور تولید «ب.ز» داریم
مدیر گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان در ابتدای جلسه با یادی از مرحوم حسین عظیمی، اقتصاددان فقید ایرانی سخن خود را آغاز کرد و یادآور شد در سال ١٣٧١، وقتی دانشجویان دلیل عقبآماندگی کشورمان را از ایشان پرسیدند، آن بزرگ به این نکته اشاره کرد که در کشور ما مسائل، نهادها و پدیدهآها صورت دارد؛ اما دارای محتوا نیست.
ما در کشورمان دانشگاه، پژوهشکده، بانک، بازار سهام و... داریم؛ اما رسالت اصلی خود را آنآطور که باید انجام نمیآدهند؛ حالا سوال اینجاست که چه کنیم صورتآهای موجود بامحتوا بشوند تا بتوانند رسالت اصلی خود را آنآطور که در کشورهای پیشرفته انجام میآشود، انجام دهند؟ شاید یکی از حلقهآهای مفقودهآای که در این زمینه وجود دارد، مقوله کارآفرینی است.
در اقتصاد به دانشجویان یاد داده میآشود که طبق تابع تولید کاب-داگلاس میزان تولید تابعی از نیروی کار و سرمایه است. ولی با وجود نیروی انسانی متخصص و همچنین سرمایه فراوان در کشور، میزان تولید حرکتی نمیآکند. یکی از مسائل مهمی که در وضعیت فعلی کشور داریم و یکی از دغدغهآهای مهم اینآ است که چه کنیم مقوله کارآفرینی در جامعه جاری و در اقتصاد ما موتور تولید کارآفرینی روشن شود و به این صورت کارآفرینآها نیز موتور اقتصاد را فعال کنند؟ اگر به وضعیت و شرایط فعلی کشورمان خوب نگاهی بیندازیم، درمیآیابیم که بستری مهیا شده که بهآجای پرورش و تولید کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم. متأسفانه هنوز هم در خفا و آشکار کسانی مثل ایشان در جامعه ما در مقیاسآهای کوچکآتر و بزرگآتر در حال تولید و تکثیرهستند.
شرایط اقتصادی نامناسب، قوانین غیرشفاف و سیستم نظارتی غیرکارآمد بدون شک اختلاسآکننده و دزد خلق میآکند. به علاوه یکی دیگر از مشکلاتی که پشت این قضیه وجود دارد، مقوله کارآفرینی است؛ به این معنا که بدون کارآفرینی، L و K (نیروی کار و سرمایه) محتوای لازم را پیدا نمیآکند.
به راستی چه چیزی کم داریم که موتور اقتصادمان روشن نمیآشود؟ نزدیک ٣٠ الی ٤٠ سال است که این مشکل را داریم و همیشه منتظر سالآهای آتی بودهآایم تا این معضلآها برطرف شود. اما واقعیتی که میآبینیم این است که تابهآحال نتیجه مهم و ملموسی نداشتهآایم! در ادامه عبدالحسین ساسان، گذشته علم اقتصاد را مرور کرد و اشاراتی به ضعفآهای برخی مکاتب اقتصاد مبنی بر نادیدهآگرفتن کارآفرینان بهآعنوان موتور محرکه رشد و پیشرفت جوامع کرد:
عبدالحسین ساسان: کارآفرینان نباشند کارگران نابودند
دنیای غرب حدود هزارو صد سال در رکود علمی و فکری آبهآسر برد که این دوران راآ هزاره تاریک میآگوییم؛ در آن دوران اگر کسی ثروتمند میآشد، دلیل آن را نمیآپرسیدند؛ بلکه تلقیآشان این بود که اراده انسانآها هیچآ تأثیری در موفقیت و شکست آنها ندارد و خداوند همه چیز را تحت کنترل دارد؛ بنابراین مردم به دنبال دلایل ثروت و آفقر جوامع نبودند، علت بیماریآها پرسیده نمیآشد، وقایع را به رمزورازهایی مثل خشم خدایان نسبت میآدادند و برای فروکشآکردن این خشم، قربانی میآکردند.
حتی در مناطقی مانند هندوستان و آفریقا، انسانآها را برای رفع بیماری قربانی میآکردند آیا در آتش میآانداختند. بعد از چنین فضایی ناگهان چند نفر پیدا شدند که طبیعت را عامل این وقایع دانستند و بیان کردند که خداوند در بیماری، فقر و... مقصر نیست و شاید طبیعت یا خودمان مقصر هستیم. به این ترتیب توجه به طبیعت به قدری زیاد شد که گفتمان مسلط این زمان طبیعتآگرایی بود.
آدام اسمیت نیز یکی از این طبیعتآگراها بود که بهآشدت به اصالت طبیعت معتقد بود. اصطلاحاتی نظیر حقوق طبیعی، صلح طبیعی، جنگ طبیعی، دانش یا علوم طبیعی، اخلاق، فلسفه و حتی الهیات طبیعی نشانآدهنده این است که گرایش عجیبی به سمت این بود که همهآچیز را به طبیعت نسبت دهند.
اما چرا تئوری کلاسیکآها و نئوکلاسیکآها ناقص بود؟
واقعیت این است که اگر کسی اصالت طبیعت را مطرح نمیآکرد، علم پدید نمیآآمد و بشر باز هم در آن دوران تاریک باقی میآماند. بنابراین اینکه طبیعت بهآعنوان یک نیروی اصیل مطرح شد حرکت درستی بود و این مهم در کشورآهایی که مطرح شد، موجب رشد علمی و پیشرفت آنها شد و کشورآهایی که همچنان از شناخت طبیعت فاصله گرفتند، عقب ماندند.
اما رابطه طبیعت با خدا چیست؟ آیا اصالت طبیعت به این معنی است که باید خداوند نادیده انگاشته شود؟
در چنین فضایی که همه اذهان از نیروآهای مافوق طبیعی برگشته بود، دانشمندان و فیلسوفان به دو گروه تبدیل شدند: یک گروه لائیک بودند که معتقد بودند خداوند وجود ندارد و ما فقط با طبیعت روبهآرو هستیم! گروه دیگر دئیکآها یا دییسمآها بودند که در عین باور به وجود خداوند، برای طبیعت نیز اصالت قائل بودند. آنها میآگفتند دلیل بیماری، فقر، سلامتی و... طبیعت است، اما خداوند مافوق طبیعت است و همه مکانیسمآهای طبیعی را بسترسازی و مقدر کرده است. واژه سنتآالله در عبارات مفسران ما به معنای همین قانونمندیآهای طبیعی است. این واژه ١٧ بار در قرآن تکرار شده که به معنای سنتآهای طبیعی است و خداوند آنها را تغییر نمیآدهد. به این معنی که اگر فرد خداشناس هم نباشد، ولی در مسائل عادی درست و قانونمند پیش برود، به جواب مطلوب میآرسد. بیشتر اکتشافات، تحقیقات و اختراعات شاید از جانب کسانی باشد که دستآکم مُسلِم نبودند. بسیاری از مسلمین درحالآحاضر در دریا غرق میآشوند به خاطر اینکه از جامعهآای که خودشان ساختند، فرار میآکنند و پشت مرزهای کشورآهای غیرمسلم صف میآکشند و التماس میآکنند به آنها اجازه ورود داده شود. اما دلیل چیست؟ دلیل این است که خداوند قوانین طبیعی را مقدر کرده و این قوانین را بر ما محاط کرده است.
آدام اسمیت، دئیست بود و معتقد بود خداوند هستی را قانونمند خلق کرده است و به خاطر عقاید طبیعتآگرایانه خود معتقد بود یک دست نامرئی اقتصاد را اداره میآکند.
شعار «لسه فر» در عقاید کلاسیکآها و نئوکلاسیکآها نیز به این معنا بود که اقتصاد را رها کنید تا با هدایت اولیهآای که خداوند برایش مهیا کرده، در بهترین وضعیت قرار گیرد.
اسمیت به این دلیل، اعتقاد فوقآالعادهآای به این گفتمان مسلط داشت، میآگفت رشد نیز امری طبیعی است. دراینآباره آدام اسمیت تعبیر قشنگی دارد، با این مضمون که یک درخت اگر رشد نکند جای سوال دارد و اگر رشد کند، روال طبیعی خودش را طی کرده است. همینآطور مشیت جوامع انسانی این است که رشد کنند و اگر رشد نکنند، باید سوال کرد؛ بنابراین مشیت الهی این است که جوامع رشد و توسعه یابند.
آدام اسمیت دو شرط را برای رشد جوامع ضروری میآدانست:
١. انسانآها منطقی و خردمند باشند.
٢. همه انسانآها مثل سلولآهای درختان هستند و همانآطور که تمام سلولآها در رشد درختان تأثیر دارند، تکآتک انسانآها نیز در رشد و توسعه جوامع نقش دارند.
نئوکلاسیکآها نیز مدلآهایی براساس اعتقادات یا گفتمانآهای کلاسیکآها ساختند که طبق این مدلآها، سرمایه، تکنولوژی و نیروی کار باعث پیشرفت میآشود. در سال ١٩٣٦ شخصی به نام جوزف شومپیتر ظهور کرد و با اصول طبیعتآگرایان به مبارزه برخاست.
با اینکه خیلیآها مایلآاند بگویند جهان به وسیله بیلآ گیتسآها، استیو جابزآها و زاکر برگآها تغییر کرد و این شاید تا حدودی درست باشد، از درون اما زاویهآای که شومپیتر به حرکت بشر داد، بستری فراهم شد برای آنکه چهرهآهایی مثل بیل گیتس و... خلق شوند و جهان را تغییر دهند.
شومپیتر دو نکته مهم را متذکر شد که بسیار متفاوت با دیدگاهآهای قبلی بود:
١. بشر لزوما برای سود کار نمیآکند.
٢. درخت رشد وجود ندارد لزوما و ضرورتا همه کشورها رشد نمیآکنند.
شواهد زیادی وجود دارند از کشورآهایی که برخلاف تمام اصول آدام اسمیتی عقب مانده بودند؛ ازجمله این شواهد کشور خودمان و سایر کشورهای اسلامی است. با اینکه بیشترین منابع جهان در این کشورآها متمرکز است؛ نیروی کار فراوان و ارزان، سرمایه بیآنهایت زیاد و بیش از حد لازم، تعداد زیادی مدیر و...، اما هنوز نتوانستند به توسعه برسند.
یکی از مشخصهآهای جوامع سوم این است که مردم احساساتی میآشوند و کارگران شعار مرگ بر سرمایهآدار میآدهند. درصورتیآکه کارآفرینآها موتور رشد اقتصادی هستند و اگر کارآفرین نباشد، رشد و پیشرفت نخواهیم داشت.
کارآفرینآها از هیچ، همهآچیز میآسازند، غیرممکن را ممکن میآکنند.
شومپیتر، اقتصادانان را متوجه این کرد که اینآطور نیست که هر انسانی به مصداق سلول برای درخت باشد و این درخت رشد طبیعی داشته باشد؛ بلکه افراد انگشتآشماری در جامعه وجود دارند که موجب رشد و پیشرفت میآشوند و لوکوموتیو توسعه و پیشرفت جامعه هستند و نام آنها «enterproner» است که بهآغلط کارآفرین ترجمه شده است. آنترپرونر کارآفرین نیست، بلکه پیشرفتآآفرین و توسعهآآفرین است. اگر فکر کنیم کسی که عابربانکآها را ابداع کرد، یک کارآفرین است، اشتباه کردهآایم؛ چراکه شاید بیش از چند آمیلیون کارمند بانک را بیآکار میآکرده است، اما اقتصاد را پیش میآبرد و غیرممکنآها را ممکن میآکند. در عصر حاضر اگر ATMها نبودند، این همه ثروت موجود در دنیا امکان شمارش و پرداخت و دریافت نداشت. پس ابداعآکننده این دستگاه بدون اینکه کاری تولید کند، زندگی را تسهیل کرده است.
نقیصه تئوری کلاسیک و نئوکلاسیکآها، ندیدن انسانآهایی خاص بود که همه پیشرفت جوامع مدیون آنهاست و نام مبارک آنها آنترپرونر است
از آهزاران تن یکی صوفی بود / مابقی در سایه او میآزید
در جوامع بسیار زنده و کارآفرینآساز و به عبارتی گهوارهآهای کارآفرین، از میان آهزاران نفر، یک نفر کارآفرین میآشود. به همین دلیل است که باید قدر و منزلت کارآفرین را بدانیم. بخشی از توطئه جهانی این است که هرازگاهی با اقداماتی مانند جنگ، ناآرامی و... کارآفرینآها را فراری میآدهد. اگر دقت کنیم، یکی از اهداف ایجاد آشوب در خاورمیانه، فراریآدادن کارآفرینان و سرمایهآداران است.
در کشور خودمان و در موارد متعدد، خود مردم را علیه کارآفرینان میآشوراندند و نتیجه این میآشد که کارآفرینان را با برچسبآهایی مانند سرمایهآدار، زالوصفت، خونآخوار و... خطاب میآکردند و آنها را از کشور میآراندند. رشد خودکار نیست؛ تکآتک ما سلولآهای رشد و توسعه نیستیم، بلکه هر درختی برای رشد به چند سلول متکی است و آن انتروپرونر است. زنده باد انتروپرونر و زنده باد کسانی که فرهنگ انتروپرونری را در این مملکت پیاده کردند و میآکنند
در قسمت بعدی این همایش، دکتر کورش خسروی دبیر جشنواره فنآآفرینی شیخ بهایی به تبیین چالشآهای فعلی کارآفرینی در کشور پرداخت:
کورش خسروی: در کشورهای پیشرفته راهی جز مشارکت در تولید نیست
در حوزه کارآفرینی، با دو چالش جدی در کشور مواجه هستیم:
چالش اول در مرحله آغاز و شروع کارآفرینی است و چالش دوم در مرحله استمرار و توسعه ایدهآهای کارآفرینانه است:
از آنجا که دانشجویان و دانشآآموختگان در بطن بازار حضور ندارند، با نیازهای واقعی بازار آشنا نیستند بنابراین در مرحله تجاریآسازی ایدهآها به شکست برمیآخورند.
ایدهآهای زیادی به وجود میآآید اما چون متناسب با نیازهای بازار نیست، به مرحله تجاریآسازی نمیآرسد؛ پس دانشگاهیان ما امروزه راهی ندارند جز اینکه وارد بازار شوند و بازار را بهآخوبی شناسایی کنند تا بتوانند ایدهآهای متناسب با نیاز بازار خلق کنند.
چالش دوم همانآطور که گفته شد، در مرحله استمرار و توسعه است یا به عبارتی scale up کردن یا به مقیاسآرساندن ایدهآها. در کشورهای پیشرفته و توسعهآیافته به دلیل نبود نرخ بهره، افزایش ارزش املاک، نوسانات شدید طلا، ارز و سکه، تورم و... سرمایهآگذاران راهی جز مشارکت در تولید و استقبال از فناوریآها و ایدهآهای جدید ندارند. اما در کشور ما متأسفانه سرمایهآگذاری در حوزهآهای تولید و شرکتآهای دانشآبنیان چندان جواب نمیآدهد و هزینه فرصت فراوانی دارد.
بنابراین از لحاظ اقتصادی برای سرمایهآگذاران عقلانی نیست که در این حوزهآها سرمایهآگذاری کنند و هزینه فرصت این عمل از فایده آن بسیار بیشتر است. لذا در عرصه صنعتیآسازی ایدهآها با چالشآهای جدی مواجه هستیم و برای رفع این چالشآها باید نقش رقبایی که برای تولید وجود دارند، کمرنگآتر بشود.
اگر به وضعیت و شرایط فعلی کشورمان خوب نگاهی بیندازیم، درمیآیابیم که بستری مهیا شده که بهآجای پرورش و تولید کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم. متأسفانه هنوز هم در خفا و آشکار کسانی مثل ایشان در جامعه ما در مقیاسآهای کوچکآتر و بزرگآتر در حال تولید و تکثیرهستند.
دوشنبه، ٢٣ آذر همایشی با موضوع کارآفرینی به مناسبت هفته پژوهش در تالار صدر دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان به همت انجمن علمی اقتصاد و گروه اقتصاد این دانشکده برگزار شد.
به گزارش شرق، در ابتدای این همایش، سعید صمدی، مدیر گروه اقتصاد به یکی از دلایل توسعهآنیافتگی کشورهای جهان سوم از دیدگاه مرحوم دکتر حسین عظیمی اشاره و این نکته را گوشزد کرد که یکی از حلقهآهای مفقوده اقتصاد ما نبود بستر برای کارآفرینی است. در بخش بعدی همایش، محسن رنانی، استاد برجسته اقتصاد دانشگاه اصفهان، عبدالحسین ساسان، استاد بازنشسته این دانشگاه و قائمآمقام کانون کارآفرینی استان اصفهان، کوروش خسروی، دبیر جشنواره فنآآفرینی شیخ بهایی و محمد گوهریان، دبیرکل اتاق بازرگانی استان اصفهان به طرح دیدگاهآهای خود پرداختند.
سعید صمدی: موتور تولید «ب.ز» داریم
مدیر گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان در ابتدای جلسه با یادی از مرحوم حسین عظیمی، اقتصاددان فقید ایرانی سخن خود را آغاز کرد و یادآور شد در سال ١٣٧١، وقتی دانشجویان دلیل عقبآماندگی کشورمان را از ایشان پرسیدند، آن بزرگ به این نکته اشاره کرد که در کشور ما مسائل، نهادها و پدیدهآها صورت دارد؛ اما دارای محتوا نیست.
ما در کشورمان دانشگاه، پژوهشکده، بانک، بازار سهام و... داریم؛ اما رسالت اصلی خود را آنآطور که باید انجام نمیآدهند؛ حالا سوال اینجاست که چه کنیم صورتآهای موجود بامحتوا بشوند تا بتوانند رسالت اصلی خود را آنآطور که در کشورهای پیشرفته انجام میآشود، انجام دهند؟ شاید یکی از حلقهآهای مفقودهآای که در این زمینه وجود دارد، مقوله کارآفرینی است.
در اقتصاد به دانشجویان یاد داده میآشود که طبق تابع تولید کاب-داگلاس میزان تولید تابعی از نیروی کار و سرمایه است. ولی با وجود نیروی انسانی متخصص و همچنین سرمایه فراوان در کشور، میزان تولید حرکتی نمیآکند. یکی از مسائل مهمی که در وضعیت فعلی کشور داریم و یکی از دغدغهآهای مهم اینآ است که چه کنیم مقوله کارآفرینی در جامعه جاری و در اقتصاد ما موتور تولید کارآفرینی روشن شود و به این صورت کارآفرینآها نیز موتور اقتصاد را فعال کنند؟ اگر به وضعیت و شرایط فعلی کشورمان خوب نگاهی بیندازیم، درمیآیابیم که بستری مهیا شده که بهآجای پرورش و تولید کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم. متأسفانه هنوز هم در خفا و آشکار کسانی مثل ایشان در جامعه ما در مقیاسآهای کوچکآتر و بزرگآتر در حال تولید و تکثیرهستند.
شرایط اقتصادی نامناسب، قوانین غیرشفاف و سیستم نظارتی غیرکارآمد بدون شک اختلاسآکننده و دزد خلق میآکند. به علاوه یکی دیگر از مشکلاتی که پشت این قضیه وجود دارد، مقوله کارآفرینی است؛ به این معنا که بدون کارآفرینی، L و K (نیروی کار و سرمایه) محتوای لازم را پیدا نمیآکند.
به راستی چه چیزی کم داریم که موتور اقتصادمان روشن نمیآشود؟ نزدیک ٣٠ الی ٤٠ سال است که این مشکل را داریم و همیشه منتظر سالآهای آتی بودهآایم تا این معضلآها برطرف شود. اما واقعیتی که میآبینیم این است که تابهآحال نتیجه مهم و ملموسی نداشتهآایم! در ادامه عبدالحسین ساسان، گذشته علم اقتصاد را مرور کرد و اشاراتی به ضعفآهای برخی مکاتب اقتصاد مبنی بر نادیدهآگرفتن کارآفرینان بهآعنوان موتور محرکه رشد و پیشرفت جوامع کرد:
عبدالحسین ساسان: کارآفرینان نباشند کارگران نابودند
دنیای غرب حدود هزارو صد سال در رکود علمی و فکری آبهآسر برد که این دوران راآ هزاره تاریک میآگوییم؛ در آن دوران اگر کسی ثروتمند میآشد، دلیل آن را نمیآپرسیدند؛ بلکه تلقیآشان این بود که اراده انسانآها هیچآ تأثیری در موفقیت و شکست آنها ندارد و خداوند همه چیز را تحت کنترل دارد؛ بنابراین مردم به دنبال دلایل ثروت و آفقر جوامع نبودند، علت بیماریآها پرسیده نمیآشد، وقایع را به رمزورازهایی مثل خشم خدایان نسبت میآدادند و برای فروکشآکردن این خشم، قربانی میآکردند.
حتی در مناطقی مانند هندوستان و آفریقا، انسانآها را برای رفع بیماری قربانی میآکردند آیا در آتش میآانداختند. بعد از چنین فضایی ناگهان چند نفر پیدا شدند که طبیعت را عامل این وقایع دانستند و بیان کردند که خداوند در بیماری، فقر و... مقصر نیست و شاید طبیعت یا خودمان مقصر هستیم. به این ترتیب توجه به طبیعت به قدری زیاد شد که گفتمان مسلط این زمان طبیعتآگرایی بود.
آدام اسمیت نیز یکی از این طبیعتآگراها بود که بهآشدت به اصالت طبیعت معتقد بود. اصطلاحاتی نظیر حقوق طبیعی، صلح طبیعی، جنگ طبیعی، دانش یا علوم طبیعی، اخلاق، فلسفه و حتی الهیات طبیعی نشانآدهنده این است که گرایش عجیبی به سمت این بود که همهآچیز را به طبیعت نسبت دهند.
اما چرا تئوری کلاسیکآها و نئوکلاسیکآها ناقص بود؟
واقعیت این است که اگر کسی اصالت طبیعت را مطرح نمیآکرد، علم پدید نمیآآمد و بشر باز هم در آن دوران تاریک باقی میآماند. بنابراین اینکه طبیعت بهآعنوان یک نیروی اصیل مطرح شد حرکت درستی بود و این مهم در کشورآهایی که مطرح شد، موجب رشد علمی و پیشرفت آنها شد و کشورآهایی که همچنان از شناخت طبیعت فاصله گرفتند، عقب ماندند.
اما رابطه طبیعت با خدا چیست؟ آیا اصالت طبیعت به این معنی است که باید خداوند نادیده انگاشته شود؟
در چنین فضایی که همه اذهان از نیروآهای مافوق طبیعی برگشته بود، دانشمندان و فیلسوفان به دو گروه تبدیل شدند: یک گروه لائیک بودند که معتقد بودند خداوند وجود ندارد و ما فقط با طبیعت روبهآرو هستیم! گروه دیگر دئیکآها یا دییسمآها بودند که در عین باور به وجود خداوند، برای طبیعت نیز اصالت قائل بودند. آنها میآگفتند دلیل بیماری، فقر، سلامتی و... طبیعت است، اما خداوند مافوق طبیعت است و همه مکانیسمآهای طبیعی را بسترسازی و مقدر کرده است. واژه سنتآالله در عبارات مفسران ما به معنای همین قانونمندیآهای طبیعی است. این واژه ١٧ بار در قرآن تکرار شده که به معنای سنتآهای طبیعی است و خداوند آنها را تغییر نمیآدهد. به این معنی که اگر فرد خداشناس هم نباشد، ولی در مسائل عادی درست و قانونمند پیش برود، به جواب مطلوب میآرسد. بیشتر اکتشافات، تحقیقات و اختراعات شاید از جانب کسانی باشد که دستآکم مُسلِم نبودند. بسیاری از مسلمین درحالآحاضر در دریا غرق میآشوند به خاطر اینکه از جامعهآای که خودشان ساختند، فرار میآکنند و پشت مرزهای کشورآهای غیرمسلم صف میآکشند و التماس میآکنند به آنها اجازه ورود داده شود. اما دلیل چیست؟ دلیل این است که خداوند قوانین طبیعی را مقدر کرده و این قوانین را بر ما محاط کرده است.
آدام اسمیت، دئیست بود و معتقد بود خداوند هستی را قانونمند خلق کرده است و به خاطر عقاید طبیعتآگرایانه خود معتقد بود یک دست نامرئی اقتصاد را اداره میآکند.
شعار «لسه فر» در عقاید کلاسیکآها و نئوکلاسیکآها نیز به این معنا بود که اقتصاد را رها کنید تا با هدایت اولیهآای که خداوند برایش مهیا کرده، در بهترین وضعیت قرار گیرد.
اسمیت به این دلیل، اعتقاد فوقآالعادهآای به این گفتمان مسلط داشت، میآگفت رشد نیز امری طبیعی است. دراینآباره آدام اسمیت تعبیر قشنگی دارد، با این مضمون که یک درخت اگر رشد نکند جای سوال دارد و اگر رشد کند، روال طبیعی خودش را طی کرده است. همینآطور مشیت جوامع انسانی این است که رشد کنند و اگر رشد نکنند، باید سوال کرد؛ بنابراین مشیت الهی این است که جوامع رشد و توسعه یابند.
آدام اسمیت دو شرط را برای رشد جوامع ضروری میآدانست:
١. انسانآها منطقی و خردمند باشند.
٢. همه انسانآها مثل سلولآهای درختان هستند و همانآطور که تمام سلولآها در رشد درختان تأثیر دارند، تکآتک انسانآها نیز در رشد و توسعه جوامع نقش دارند.
نئوکلاسیکآها نیز مدلآهایی براساس اعتقادات یا گفتمانآهای کلاسیکآها ساختند که طبق این مدلآها، سرمایه، تکنولوژی و نیروی کار باعث پیشرفت میآشود. در سال ١٩٣٦ شخصی به نام جوزف شومپیتر ظهور کرد و با اصول طبیعتآگرایان به مبارزه برخاست.
با اینکه خیلیآها مایلآاند بگویند جهان به وسیله بیلآ گیتسآها، استیو جابزآها و زاکر برگآها تغییر کرد و این شاید تا حدودی درست باشد، از درون اما زاویهآای که شومپیتر به حرکت بشر داد، بستری فراهم شد برای آنکه چهرهآهایی مثل بیل گیتس و... خلق شوند و جهان را تغییر دهند.
شومپیتر دو نکته مهم را متذکر شد که بسیار متفاوت با دیدگاهآهای قبلی بود:
١. بشر لزوما برای سود کار نمیآکند.
٢. درخت رشد وجود ندارد لزوما و ضرورتا همه کشورها رشد نمیآکنند.
شواهد زیادی وجود دارند از کشورآهایی که برخلاف تمام اصول آدام اسمیتی عقب مانده بودند؛ ازجمله این شواهد کشور خودمان و سایر کشورهای اسلامی است. با اینکه بیشترین منابع جهان در این کشورآها متمرکز است؛ نیروی کار فراوان و ارزان، سرمایه بیآنهایت زیاد و بیش از حد لازم، تعداد زیادی مدیر و...، اما هنوز نتوانستند به توسعه برسند.
یکی از مشخصهآهای جوامع سوم این است که مردم احساساتی میآشوند و کارگران شعار مرگ بر سرمایهآدار میآدهند. درصورتیآکه کارآفرینآها موتور رشد اقتصادی هستند و اگر کارآفرین نباشد، رشد و پیشرفت نخواهیم داشت.
کارآفرینآها از هیچ، همهآچیز میآسازند، غیرممکن را ممکن میآکنند.
شومپیتر، اقتصادانان را متوجه این کرد که اینآطور نیست که هر انسانی به مصداق سلول برای درخت باشد و این درخت رشد طبیعی داشته باشد؛ بلکه افراد انگشتآشماری در جامعه وجود دارند که موجب رشد و پیشرفت میآشوند و لوکوموتیو توسعه و پیشرفت جامعه هستند و نام آنها «enterproner» است که بهآغلط کارآفرین ترجمه شده است. آنترپرونر کارآفرین نیست، بلکه پیشرفتآآفرین و توسعهآآفرین است. اگر فکر کنیم کسی که عابربانکآها را ابداع کرد، یک کارآفرین است، اشتباه کردهآایم؛ چراکه شاید بیش از چند آمیلیون کارمند بانک را بیآکار میآکرده است، اما اقتصاد را پیش میآبرد و غیرممکنآها را ممکن میآکند. در عصر حاضر اگر ATMها نبودند، این همه ثروت موجود در دنیا امکان شمارش و پرداخت و دریافت نداشت. پس ابداعآکننده این دستگاه بدون اینکه کاری تولید کند، زندگی را تسهیل کرده است.
نقیصه تئوری کلاسیک و نئوکلاسیکآها، ندیدن انسانآهایی خاص بود که همه پیشرفت جوامع مدیون آنهاست و نام مبارک آنها آنترپرونر است
از آهزاران تن یکی صوفی بود / مابقی در سایه او میآزید
در جوامع بسیار زنده و کارآفرینآساز و به عبارتی گهوارهآهای کارآفرین، از میان آهزاران نفر، یک نفر کارآفرین میآشود. به همین دلیل است که باید قدر و منزلت کارآفرین را بدانیم. بخشی از توطئه جهانی این است که هرازگاهی با اقداماتی مانند جنگ، ناآرامی و... کارآفرینآها را فراری میآدهد. اگر دقت کنیم، یکی از اهداف ایجاد آشوب در خاورمیانه، فراریآدادن کارآفرینان و سرمایهآداران است.
در کشور خودمان و در موارد متعدد، خود مردم را علیه کارآفرینان میآشوراندند و نتیجه این میآشد که کارآفرینان را با برچسبآهایی مانند سرمایهآدار، زالوصفت، خونآخوار و... خطاب میآکردند و آنها را از کشور میآراندند. رشد خودکار نیست؛ تکآتک ما سلولآهای رشد و توسعه نیستیم، بلکه هر درختی برای رشد به چند سلول متکی است و آن انتروپرونر است. زنده باد انتروپرونر و زنده باد کسانی که فرهنگ انتروپرونری را در این مملکت پیاده کردند و میآکنند
در قسمت بعدی این همایش، دکتر کورش خسروی دبیر جشنواره فنآآفرینی شیخ بهایی به تبیین چالشآهای فعلی کارآفرینی در کشور پرداخت:
کورش خسروی: در کشورهای پیشرفته راهی جز مشارکت در تولید نیست
در حوزه کارآفرینی، با دو چالش جدی در کشور مواجه هستیم:
چالش اول در مرحله آغاز و شروع کارآفرینی است و چالش دوم در مرحله استمرار و توسعه ایدهآهای کارآفرینانه است:
از آنجا که دانشجویان و دانشآآموختگان در بطن بازار حضور ندارند، با نیازهای واقعی بازار آشنا نیستند بنابراین در مرحله تجاریآسازی ایدهآها به شکست برمیآخورند.
ایدهآهای زیادی به وجود میآآید اما چون متناسب با نیازهای بازار نیست، به مرحله تجاریآسازی نمیآرسد؛ پس دانشگاهیان ما امروزه راهی ندارند جز اینکه وارد بازار شوند و بازار را بهآخوبی شناسایی کنند تا بتوانند ایدهآهای متناسب با نیاز بازار خلق کنند.
چالش دوم همانآطور که گفته شد، در مرحله استمرار و توسعه است یا به عبارتی scale up کردن یا به مقیاسآرساندن ایدهآها. در کشورهای پیشرفته و توسعهآیافته به دلیل نبود نرخ بهره، افزایش ارزش املاک، نوسانات شدید طلا، ارز و سکه، تورم و... سرمایهآگذاران راهی جز مشارکت در تولید و استقبال از فناوریآها و ایدهآهای جدید ندارند. اما در کشور ما متأسفانه سرمایهآگذاری در حوزهآهای تولید و شرکتآهای دانشآبنیان چندان جواب نمیآدهد و هزینه فرصت فراوانی دارد.
بنابراین از لحاظ اقتصادی برای سرمایهآگذاران عقلانی نیست که در این حوزهآها سرمایهآگذاری کنند و هزینه فرصت این عمل از فایده آن بسیار بیشتر است. لذا در عرصه صنعتیآسازی ایدهآها با چالشآهای جدی مواجه هستیم و برای رفع این چالشآها باید نقش رقبایی که برای تولید وجود دارند، کمرنگآتر بشود.
دیدگاه