اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

همایشی با موضوع کارآفرینی به مناسبت هفته پژوهش

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

    همایشی با موضوع کارآفرینی به مناسبت هفته پژوهش

    به جای پرورش کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم
    اگر به وضعیت و شرایط فعلی کشورمان خوب نگاهی بیندازیم، درمیآ‌یابیم که بستری مهیا شده که بهآ‌جای پرورش و تولید کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم. متأسفانه هنوز هم در خفا و آشکار کسانی مثل ایشان در جامعه ما در مقیاسآ‌های کوچکآ‌تر و بزرگآ‌تر در حال تولید و تکثیرهستند.
    دوشنبه، ٢٣ آذر همایشی با موضوع کارآفرینی به مناسبت هفته پژوهش در تالار صدر دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان به همت انجمن علمی اقتصاد و گروه اقتصاد این دانشکده برگزار شد.


    به گزارش شرق، در ابتدای این همایش، سعید صمدی، مدیر گروه اقتصاد به یکی از دلایل توسعهآ‌نیافتگی کشورهای جهان سوم از دیدگاه مرحوم دکتر حسین عظیمی اشاره و این نکته را گوشزد کرد که یکی از حلقهآ‌های مفقوده اقتصاد ما نبود بستر برای کارآفرینی است. در بخش بعدی همایش، محسن رنانی، استاد برجسته اقتصاد دانشگاه اصفهان، عبدالحسین ساسان، استاد بازنشسته این دانشگاه و قائمآ‌مقام کانون کارآفرینی استان اصفهان، کوروش خسروی، دبیر جشنواره فنآ‌آفرینی شیخ بهایی و محمد گوهریان، دبیرکل اتاق بازرگانی استان اصفهان به طرح دیدگاهآ‌های خود پرداختند.

    سعید صمدی: موتور تولید «ب.ز» داریم

    مدیر گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان در ابتدای جلسه با یادی از مرحوم حسین عظیمی، اقتصاددان فقید ایرانی سخن خود را آغاز کرد و یادآور شد در سال ١٣٧١، وقتی دانشجویان دلیل عقبآ‌ماندگی کشورمان را از ایشان پرسیدند، آن بزرگ به این نکته اشاره کرد که در کشور ما مسائل، نهادها و پدیدهآ‌ها صورت دارد؛ اما دارای محتوا نیست.

    ما در کشورمان دانشگاه، پژوهشکده، بانک، بازار سهام و... داریم؛ اما رسالت اصلی خود را آنآ‌طور که باید انجام نمیآ‌دهند؛ حالا سوال اینجاست که چه کنیم صورتآ‌های موجود بامحتوا بشوند تا بتوانند رسالت اصلی خود را آنآ‌طور که در کشورهای پیشرفته انجام میآ‌شود، انجام دهند؟ شاید یکی از حلقهآ‌های مفقودهآ‌ای که در این زمینه وجود دارد، مقوله کارآفرینی است.

    در اقتصاد به دانشجویان یاد داده میآ‌شود که طبق تابع تولید کاب-داگلاس میزان تولید تابعی از نیروی کار و سرمایه است. ولی با وجود نیروی انسانی متخصص و همچنین سرمایه فراوان در کشور، میزان تولید حرکتی نمیآ‌کند. یکی از مسائل مهمی که در وضعیت فعلی کشور داریم و یکی از دغدغهآ‌های مهم اینآ‌ است که چه کنیم مقوله کارآفرینی در جامعه جاری و در اقتصاد ما موتور تولید کارآفرینی روشن شود و به این صورت کارآفرینآ‌ها نیز موتور اقتصاد را فعال کنند؟ اگر به وضعیت و شرایط فعلی کشورمان خوب نگاهی بیندازیم، درمیآ‌یابیم که بستری مهیا شده که بهآ‌جای پرورش و تولید کارآفرین، موتور تولید «ب.ز» داریم. متأسفانه هنوز هم در خفا و آشکار کسانی مثل ایشان در جامعه ما در مقیاسآ‌های کوچکآ‌تر و بزرگآ‌تر در حال تولید و تکثیرهستند.

    شرایط اقتصادی نامناسب، قوانین غیرشفاف و سیستم نظارتی غیرکارآمد بدون شک اختلاسآ‌کننده و دزد خلق میآ‌کند. به علاوه یکی دیگر از مشکلاتی که پشت این قضیه وجود دارد، مقوله کارآفرینی است؛ به این معنا که بدون کارآفرینی، L و K (نیروی کار و سرمایه) محتوای لازم را پیدا نمیآ‌کند.
    به راستی چه چیزی کم داریم که موتور اقتصادمان روشن نمیآ‌شود؟ نزدیک ٣٠ الی ٤٠ سال است که این مشکل را داریم و همیشه منتظر سالآ‌های آتی بودهآ‌ایم تا این معضلآ‌ها برطرف شود. اما واقعیتی که میآ‌بینیم این است که تابهآ‌حال نتیجه مهم و ملموسی نداشتهآ‌ایم! در ادامه عبدالحسین ساسان، گذشته علم اقتصاد را مرور کرد و اشاراتی به ضعفآ‌های برخی مکاتب اقتصاد مبنی بر نادیدهآ‌گرفتن کارآفرینان بهآ‌عنوان موتور محرکه رشد و پیشرفت جوامع کرد:

    عبدالحسین ساسان: کارآفرینان نباشند کارگران نابودند

    دنیای غرب حدود هزارو صد سال در رکود علمی و فکری آ‌بهآ‌سر برد که این دوران راآ‌ هزاره تاریک میآ‌گوییم؛ در آن دوران اگر کسی ثروتمند میآ‌شد، دلیل آن را نمیآ‌پرسیدند؛ بلکه تلقیآ‌شان این بود که اراده انسانآ‌ها هیچآ‌ تأثیری در موفقیت و شکست آنها ندارد و خداوند همه چیز را تحت کنترل دارد؛ بنابراین مردم به دنبال دلایل ثروت و آ‌فقر جوامع نبودند، علت بیماریآ‌ها پرسیده نمیآ‌شد، وقایع را به رمزورازهایی مثل خشم خدایان نسبت میآ‌دادند و برای فروکشآ‌کردن این خشم، قربانی میآ‌کردند.
    حتی در مناطقی مانند هندوستان و آفریقا، انسانآ‌ها را برای رفع بیماری قربانی میآ‌کردند آ‌یا در آتش میآ‌انداختند. بعد از چنین فضایی ناگهان چند نفر پیدا شدند که طبیعت را عامل این وقایع دانستند و بیان کردند که خداوند در بیماری، فقر و... مقصر نیست و شاید طبیعت یا خودمان مقصر هستیم. به این ترتیب توجه به طبیعت به قدری زیاد شد که گفتمان مسلط این زمان طبیعتآ‌گرایی بود.
    آدام اسمیت نیز یکی از این طبیعتآ‌گراها بود که بهآ‌شدت به اصالت طبیعت معتقد بود. اصطلاحاتی نظیر حقوق طبیعی، صلح طبیعی، جنگ طبیعی، دانش یا علوم طبیعی، اخلاق، فلسفه و حتی الهیات طبیعی نشانآ‌دهنده این است که گرایش عجیبی به سمت این بود که همهآ‌چیز را به طبیعت نسبت دهند.

    اما چرا تئوری کلاسیکآ‌ها و نئوکلاسیکآ‌ها ناقص بود؟

    واقعیت این است که اگر کسی اصالت طبیعت را مطرح نمیآ‌کرد، علم پدید نمیآ‌آمد و بشر باز هم در آن دوران تاریک باقی میآ‌ماند. بنابراین اینکه طبیعت بهآ‌عنوان یک نیروی اصیل مطرح شد حرکت درستی بود و این مهم در کشورآ‌هایی که مطرح شد، موجب رشد علمی و پیشرفت آنها شد و کشورآ‌هایی که همچنان از شناخت طبیعت فاصله گرفتند، عقب ماندند.
    اما رابطه طبیعت با خدا چیست؟ آیا اصالت طبیعت به این معنی است که باید خداوند نادیده انگاشته شود؟

    در چنین فضایی که همه اذهان از نیروآ‌های مافوق طبیعی برگشته بود، دانشمندان و فیلسوفان به دو گروه تبدیل شدند: یک گروه لائیک بودند که معتقد بودند خداوند وجود ندارد و ما فقط با طبیعت روبهآ‌رو هستیم! گروه دیگر دئیکآ‌ها یا دییسمآ‌ها بودند که در عین باور به وجود خداوند، برای طبیعت نیز اصالت قائل بودند. آنها میآ‌گفتند دلیل بیماری، فقر، سلامتی و... طبیعت است، اما خداوند مافوق طبیعت است و همه مکانیسمآ‌های طبیعی را بسترسازی و مقدر کرده است. واژه سنتآ‌الله در عبارات مفسران ما به معنای همین قانونمندیآ‌های طبیعی است. این واژه ١٧ بار در قرآن تکرار شده که به معنای سنتآ‌های طبیعی است و خداوند آنها را تغییر نمیآ‌دهد. به این معنی که اگر فرد خداشناس هم نباشد، ولی در مسائل عادی درست و قانونمند پیش برود، به جواب مطلوب میآ‌رسد. بیشتر اکتشافات، تحقیقات و اختراعات شاید از جانب کسانی باشد که دستآ‌کم مُسلِم نبودند. بسیاری از مسلمین درحالآ‌حاضر در دریا غرق میآ‌شوند به خاطر اینکه از جامعهآ‌ای که خودشان ساختند، فرار میآ‌کنند و پشت مرزهای کشورآ‌های غیرمسلم صف میآ‌کشند و التماس میآ‌کنند به آنها اجازه ورود داده شود. اما دلیل چیست؟ دلیل این است که خداوند قوانین طبیعی را مقدر کرده و این قوانین را بر ما محاط کرده است.

    آدام اسمیت، دئیست بود و معتقد بود خداوند هستی را قانونمند خلق کرده است و به خاطر عقاید طبیعتآ‌گرایانه خود معتقد بود یک دست نامرئی اقتصاد را اداره میآ‌کند.
    شعار «لسه فر» در عقاید کلاسیکآ‌ها و نئوکلاسیکآ‌ها نیز به این معنا بود که اقتصاد را رها کنید تا با هدایت اولیهآ‌ای که خداوند برایش مهیا کرده، در بهترین وضعیت قرار گیرد.

    اسمیت به این دلیل، اعتقاد فوقآ‌العادهآ‌ای به این گفتمان مسلط داشت، میآ‌گفت رشد نیز امری طبیعی است. دراینآ‌باره آدام اسمیت تعبیر قشنگی دارد، با این مضمون که یک درخت اگر رشد نکند جای سوال دارد و اگر رشد کند، روال طبیعی خودش را طی کرده است. همینآ‌طور مشیت جوامع انسانی این است که رشد کنند و اگر رشد نکنند، باید سوال کرد؛ بنابراین مشیت الهی این است که جوامع رشد و توسعه یابند.

    آدام اسمیت دو شرط را برای رشد جوامع ضروری میآ‌دانست:
    ١. انسانآ‌ها منطقی و خردمند باشند.
    ٢. همه انسانآ‌ها مثل سلولآ‌های درختان هستند و همانآ‌طور که تمام سلولآ‌ها در رشد درختان تأثیر دارند، تکآ‌تک انسانآ‌ها نیز در رشد و توسعه جوامع نقش دارند.
    نئوکلاسیکآ‌ها نیز مدلآ‌هایی براساس اعتقادات یا گفتمانآ‌های کلاسیکآ‌ها ساختند که طبق این مدلآ‌ها، سرمایه، تکنولوژی و نیروی کار باعث پیشرفت میآ‌شود. در سال ١٩٣٦ شخصی به نام جوزف شومپیتر ظهور کرد و با اصول طبیعتآ‌گرایان به مبارزه برخاست.

    با اینکه خیلیآ‌ها مایلآ‌اند بگویند جهان به وسیله بیلآ‌ گیتسآ‌ها، استیو جابزآ‌ها و زاکر برگآ‌ها تغییر کرد و این شاید تا حدودی درست باشد، از درون اما زاویهآ‌ای که شومپیتر به حرکت بشر داد، بستری فراهم شد برای آنکه چهرهآ‌هایی مثل بیل گیتس و... خلق شوند و جهان را تغییر دهند.

    شومپیتر دو نکته مهم را متذکر شد که بسیار متفاوت با دیدگاهآ‌های قبلی بود:
    ١. بشر لزوما برای سود کار نمیآ‌کند.
    ٢. درخت رشد وجود ندارد لزوما و ضرورتا همه کشورها رشد نمیآ‌کنند.

    شواهد زیادی وجود دارند از کشورآ‌هایی که برخلاف تمام اصول آدام اسمیتی عقب مانده بودند؛ ازجمله این شواهد کشور خودمان و سایر کشورهای اسلامی است. با اینکه بیشترین منابع جهان در این کشورآ‌ها متمرکز است؛ نیروی کار فراوان و ارزان، سرمایه بیآ‌نهایت زیاد و بیش از حد لازم، تعداد زیادی مدیر و...، اما هنوز نتوانستند به توسعه برسند.

    یکی از مشخصهآ‌های جوامع سوم این است که مردم احساساتی میآ‌شوند و کارگران شعار مرگ بر سرمایهآ‌دار میآ‌دهند. درصورتیآ‌که کارآفرینآ‌ها موتور رشد اقتصادی هستند و اگر کارآفرین نباشد، رشد و پیشرفت نخواهیم داشت.

    کارآفرینآ‌ها از هیچ، همهآ‌چیز میآ‌سازند، غیرممکن را ممکن میآ‌کنند.
    شومپیتر، اقتصادانان را متوجه این کرد که اینآ‌طور نیست که هر انسانی به مصداق سلول برای درخت باشد و این درخت رشد طبیعی داشته باشد؛ بلکه افراد انگشتآ‌شماری در جامعه وجود دارند که موجب رشد و پیشرفت میآ‌شوند و لوکوموتیو توسعه و پیشرفت جامعه هستند و نام آنها «enterproner» است که بهآ‌غلط کارآفرین ترجمه شده است. آنترپرونر کارآفرین نیست، بلکه پیشرفتآ‌آفرین و توسعهآ‌آفرین است. اگر فکر کنیم کسی که عابربانکآ‌ها را ابداع کرد، یک کارآفرین است، اشتباه کردهآ‌ایم؛ چراکه شاید بیش از چند آ‌میلیون کارمند بانک را بیآ‌کار میآ‌کرده است، اما اقتصاد را پیش میآ‌برد و غیرممکنآ‌ها را ممکن میآ‌کند. در عصر حاضر اگر ATMها نبودند، این همه ثروت موجود در دنیا امکان شمارش و پرداخت و دریافت نداشت. پس ابداعآ‌کننده این دستگاه بدون اینکه کاری تولید کند، زندگی را تسهیل کرده است.

    نقیصه تئوری کلاسیک و نئوکلاسیکآ‌ها، ندیدن انسانآ‌هایی خاص بود که همه پیشرفت جوامع مدیون آنهاست و نام مبارک آنها آنترپرونر است
    از آ‌هزاران تن یکی صوفی بود / مابقی در سایه او میآ‌زید

    در جوامع بسیار زنده و کارآفرینآ‌ساز و به عبارتی گهوارهآ‌های کارآفرین، از میان آ‌هزاران نفر، یک نفر کارآفرین میآ‌شود. به همین دلیل است که باید قدر و منزلت کارآفرین را بدانیم. بخشی از توطئه جهانی این است که هرازگاهی با اقداماتی مانند جنگ، ناآرامی و... کارآفرینآ‌ها را فراری میآ‌دهد. اگر دقت کنیم، یکی از اهداف ایجاد آشوب در خاورمیانه، فراریآ‌دادن کارآفرینان و سرمایهآ‌داران است.

    در کشور خودمان و در موارد متعدد، خود مردم را علیه کارآفرینان میآ‌شوراندند و نتیجه این میآ‌شد که کارآفرینان را با برچسبآ‌هایی مانند سرمایهآ‌دار، زالوصفت، خونآ‌خوار و... خطاب میآ‌کردند و آنها را از کشور میآ‌راندند. رشد خودکار نیست؛ تکآ‌تک ما سلولآ‌های رشد و توسعه نیستیم، بلکه هر درختی برای رشد به چند سلول متکی است و آن انتروپرونر است. زنده باد انتروپرونر و زنده باد کسانی که فرهنگ انتروپرونری را در این مملکت پیاده کردند و میآ‌کنند

    در قسمت بعدی این همایش، دکتر کورش خسروی دبیر جشنواره فنآ‌آفرینی شیخ بهایی به تبیین چالشآ‌های فعلی کارآفرینی در کشور پرداخت:
    کورش خسروی: در کشورهای پیشرفته راهی جز مشارکت در تولید نیست
    در حوزه کارآفرینی، با دو چالش جدی در کشور مواجه هستیم:
    چالش اول در مرحله آغاز و شروع کارآفرینی است و چالش دوم در مرحله استمرار و توسعه ایدهآ‌های کارآفرینانه است:

    از آنجا که دانشجویان و دانشآ‌آموختگان در بطن بازار حضور ندارند، با نیازهای واقعی بازار آشنا نیستند بنابراین در مرحله تجاریآ‌سازی ایدهآ‌ها به شکست برمیآ‌خورند.
    ایدهآ‌های زیادی به وجود میآ‌آید اما چون متناسب با نیازهای بازار نیست، به مرحله تجاریآ‌سازی نمیآ‌رسد؛ پس دانشگاهیان ما امروزه راهی ندارند جز اینکه وارد بازار شوند و بازار را بهآ‌خوبی شناسایی کنند تا بتوانند ایدهآ‌های متناسب با نیاز بازار خلق کنند.

    چالش دوم همانآ‌طور که گفته شد، در مرحله استمرار و توسعه است یا به عبارتی scale up کردن یا به مقیاسآ‌رساندن ایدهآ‌ها. در کشورهای پیشرفته و توسعهآ‌یافته به دلیل نبود نرخ بهره، افزایش ارزش املاک، نوسانات شدید طلا، ارز و سکه، تورم و... سرمایهآ‌گذاران راهی جز مشارکت در تولید و استقبال از فناوریآ‌ها و ایدهآ‌های جدید ندارند. اما در کشور ما متأسفانه سرمایهآ‌گذاری در حوزهآ‌های تولید و شرکتآ‌های دانشآ‌بنیان چندان جواب نمیآ‌دهد و هزینه فرصت فراوانی دارد.

    بنابراین از لحاظ اقتصادی برای سرمایهآ‌گذاران عقلانی نیست که در این حوزهآ‌ها سرمایهآ‌گذاری کنند و هزینه فرصت این عمل از فایده آن بسیار بیشتر است. لذا در عرصه صنعتیآ‌سازی ایدهآ‌ها با چالشآ‌های جدی مواجه هستیم و برای رفع این چالشآ‌ها باید نقش رقبایی که برای تولید وجود دارند، کمرنگآ‌تر بشود.
    گشتی در لاله زار
    http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76138.0

    http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76141

    #2
    پاسخ : همایشی با موضوع کارآفرینی به مناسبت هفته پژوهش


    محمد گوهریان: اقتصاد ما دولتی است

    به اعتقاد اینآ‌جانب شومپیتر را هم میآ‌توان در قالب طبیعیآ‌گرایی تعریف کرد. حرف شومپیتر این بود که سلولآ‌ها همه یکی نیستند؛ در بین سلولآ‌ها، سلول بنیادین داریم که همان کارآفرین است. آقای ساسان از جای خوبی شروع کرد که همان نگاه فلسفی به علم اقتصاد است. به هر حال یکی از سنن طبیعت و قوانین اقتصاد این است که هر علتی معلول و هر معلولی علت دارد؛ این بدیهیآ‌ترین سنت طبیعت است.

    در جاهایی که مکانیسمآ‌های طبیعی وجود دارد، شما میآ‌توانید این سنت را مشاهده کنید و هر جایی که این مکانیسم فعال باشد، کارها خوب پیش میآ‌رود و هر کجا این قوانین کار نکند، با شکست مواجه میآ‌شویم.

    در حوزهآ‌هایی مثل پزشکی این مکانیسم رعایت شده است؛ چراکه طبیعی است که اگر پزشکی متخصص نباشد، کسی به آن مراجعه نمیآ‌کند اما متأسفانه در کشور ما این مکانیسم طبیعی در اقتصاد مشاهده نمیآ‌شود. از میان تمام کسانی که در کشور ما در حوزه کسبآ‌وکار مسئولیت دارند، به ندرت یک نفر پیدا میآ‌شود که خود یک کسبآ‌وکار حتی در حد یک بقالی اداره کرده باشد.

    اقتصاد ما حکومتی است و تقریبا همه چیز آن در اختیار دولت قرار دارد، ریشه این مسئله از ملیآ‌شدن نفت شروع شد. نفت ما در گفتار ملی شد اما در عمل دولتی شد و حجم وسیع پولی که به این سیستم تزریق شد؛ باعث شده است که درد ناشی از خطاآ‌های به عمل آمده حس نشود و این سیستم همچنان سر پا بماند.

    اما ما باید بدانیم که اگر اقتصاد دولتی جواب میآ‌داد، شوروی از هم نمیآ‌پاشید. تجربه فروپاشی دولتی قوی مانند شوروی، یکآ‌بار برای همیشه به همگان نشان داد که اقتصاد دولتی جواب نمیآ‌دهد.
    البته این موارد در برنامهآ‌های توسعه هم ذکر شده است و از لحاظ تئوری مشکلی نداریم؛ همچنین بالاترین رکن تصمیمآ‌گیرنده کشور که مقام معظم رهبری هستند با خصوصیآ‌سازی اقتصاد هیچ مخالفتی ندارند و زمان ریاستآ‌جمهوری ایشان در سال ١٣٦٤ که ما بهآ‌عنوان اعضای انجمن علمی خدمت ایشان رسیدیم، از صمیم قلب میآ‌گفتند آرزوی من این است که در چاهآ‌های نفت بسته شود و اقتصاد خصوصی شود اما در بحث اجرا، متأسفانه مشکلات فراوانی داریم و با این اوضاعی که بخش خصوصی در اقتصاد نمیآ‌تواند نفس بکشد، هیچ امیدی به فرایند توسعه کشور نیست! و در فضای پساتحریم هم بنده احساس نمیآ‌کنم تغییر چندانی صورت گیرد. چراکه به تعبیر دکتر رنانی، وجود پنجرهآ‌های شکسته در یک کوچه، باعث میآ‌شود دیگر کسی در آن کوچه خانه نخرد و ساکن نشود. در صورتی که بستر برای کارآفرینان داخلی وجود داشته باشد و کارآفرینان بومی موفق باشند، آنگاه میآ‌توانیم امید به جذب سرمایهآ‌های خارجی هم داشته باشیم.

    در میزگرد پایانی این نشست نیز محسن رنانی، استاد برجسته این دانشکده حضور یافت و سخنانی ایراد کرد که با توجه به اهمیت نکات مطرح شده، مشروح سخنان ایشان را در اینجا منعکس میآ‌کنیم.

    محسن رنانی: کارآفرین، شغلآ‌آفرین نیست

    واژهآ‌ها حامل باری هستند که اگر آن بار مطابق واقع نباشد، آنآ‌گاه میآ‌تواند تصویرآ‌های غلط ایجاد کند.
    وقتی میآ‌گویم کارآفرینی، اینآ‌گونه تصور میآ‌شود که هرکسی یک کارخانهآ‌ای راه بیندازد و چند نفر را شاغل کند، به آن کارآفرینی میآ‌گویند. بهآ‌علاوه واژه کار نیز در زبان فارسی حدود ١٠ معنی دارد. وقتی میآ‌گویم کارآفرینی، منظور «شغل»آفرینی هم نیست؛ چه برسد به «کار»آفرینی! بنابراین در گام اول با هدف اینکه مفهوم کارآفرینی درست به ما منتقل شود، باید دنبال یک واژه جدید بگردیم!

    متأسفانه در ایران همه گمان میآ‌کنند که کارآفرین کسی است که برای عدهآ‌ای شغل و کسب ایجاد میآ‌کند. پس هرکس بنگاهی راه بیندازد که عدهآ‌ای را شاغل آ‌کند؛ بهآ‌عنوان کارآفرین شناخته میآ‌شود. این برداشت موجب شده ما درباره سیاست گذاری کارآفرینی هم به بیراهه برویم. بنابراین حتما باید این برداشت را اصلاح و جایگزین مناسبی برای اصطلاح «کارآفرین» پیدا کنیم. درواقع کارآفرین کسی است که در هر جایگاهی، شغل یا رشتهآ‌ای که حضور دارد، خط شکنی میآ‌کند و مرزی را که اطراف خودش دارد یک گام جلوتر میآ‌برد. استاد، معلم، نقاش، صنعتگر و... هرکدام اطراف خود مرزآ‌هایی دارند: مرز دانش، مرز فناوری، مرز روشآ‌های تولید، مرز بازار، مرز کیفیت کالا، مرز نظام اداری و... ازجمله مرزهایی هستند که ما را محصور کردهآ‌اند و ظرفیت زایش و تولید و خلاقیت و نوآوری و تنوع و تحول را در ما محدود کردهآ‌اند. کارآفرین کسی است که جسارت میآ‌کند و این مرزها را میآ‌شکند.
    پس کارآفرین، مدیری خطآ‌شکن در حوزه فعالیت خودش است که میآ‌تواند اقتصاددانی باشد و تئوری جدیدی بسازد یا میآ‌تواند هنرمندی باشد و سبک جدیدی خلق کند یا میآ‌تواند صنعتگری باشد که کالای جدیدی ابداع میآ‌کند، کیفیت کالاهای موجود را بهبود میآ‌دهد، فناوری را ارتقا میآ‌دهد، بازارآ‌های جدیدی خلق میآ‌کند، روش تولید را عوض میآ‌کند، سازمان تولید را بازچینی و چابک میآ‌کند و نظایر آ‌اینها. پس کارآفرین کسی است که یکی از مرزهایی را که در برابر خود دارد، شکسته و به جلو گام برمیآ‌دارد. «مرزآفرین» یا «فنآ‌آفرین» میآ‌تواند واژهآ‌های مناسبآ‌تری باشد. بهآ‌عبارتآ‌دیگر، کارآفرین کسی است که در حوزه فعالیت خودش استانداردآ‌ها را ارتقا میآ‌دهد و استانداردهای جدیدی ایجاد میآ‌کند؛ بنابراین یک مربی ورزشی هم میآ‌تواند کارآفرین باشد، اگر با استفاده از روشآ‌های تمرینی جدید و متفاوت، بتواند رکوردآ‌های جدیدی خلق کند و استاندارد حوزه ورزشی خود را بالاتر ببرد. بنابراین خیلی ساده دو تعبیر را میآ‌توانیم برای تعریف کارآفرینی به کار ببریم: کسی که در حرفه خودش مرز جدیدی خلق میآ‌کند و کسی که استانداردآ‌های موجود را در حرفه خودش ارتقا میآ‌دهد. سادهآ‌ترین روشی که مفهوم فنی کارآفرینی را بیان میآ‌کند چنین است: در هر فعالیتی که باشیم، درون یک مثلث محصوریم، قاعده این مثلث «دانش» است، یک ضلع آن «روش» است و ضلع سومش «ابزار». همه ما در فعالیتآ‌های حرفهآ‌ایآ‌مان با این سه ضلع روبهآ‌رو هستیم. میزان دانش ما فعالیتآ‌هایمان را محدود میآ‌کند یا مرز فعالیت ما را مشخص میآ‌کند، روشآ‌های انجام فعالیتآ‌ها نیز تعیینآ‌کننده مرز فعالیت ما هستند. و نهایتا ابزارآ‌های موجود نیز دامنه فعالیت ما را مشخص و محدود میآ‌کنند. برای مثال اگر ایرانآ‌خودرو نمیآ‌تواند یک خودروی با کیفیت جهانی بسازد، نشانآ‌دهنده این است که یا دانش تکنسینآ‌ها و مهندسین آن پایین است یا روش و سازماندهی فرایند تولیدشان مناسب نیست یا ابزارآ‌ها و فناوریآ‌هایی که استفاده میآ‌کنند اجازه تولید محصولات بهتری را نمیآ‌دهد. یا هر سه این عوامل باعث میآ‌شود ایرانآ‌خودرو توانمندی لازم برای تولید خودروی با کیفیتآ‌تر را نداشته باشد. مدیری که بتواند یک یا دو یا هر سه این موارد را ارتقا بخشد و استانداردآ‌های آن را بالا ببرد، کارآفرین محسوب میآ‌شود. اکنون اقسام مختلف روحیه افراد شاغل به همراه ویژگیآ‌های کارآفرین و بسترآ‌های لازم برای کارآفرینی را مورد بررسی قرار میآ‌دهیم:

    هر فردی که وارد شغلی میآ‌شود از نظر شخصیتی ممکن است در یکی از این دستهآ‌بندیآ‌ها قرار گیرد:
    ١- پختهآ‌خوار: شخصی است که از خودش هیچ فراوری ندارد و همهآ‌چیز را آماده میآ‌خواهد. چنین شخصی حتی کارهایی را که به او واگذار میآ‌شود نیز درست انجام نمیآ‌دهد.
    ٢- کارمند: کسانی که روحیه کارمندی دارند، حوصله پذیرش ریسک را ندارند و همچنین صبر بالایی هم ندارند. میآ‌خواهند یک کار مشخص و تعریف شده را انجام دهند و آخر برج هم حقوق خود را بدون هیچآ‌گونه ریسک یا احتمال سوخت، دریافت کنند.
    ٣- مدیر معمولی: علاوه بر اینکه دنبال حقوق و منفعت است، انگیزه و روحیه کنترل دیگران را نیز دارد.
    ٤- مدیر فرصتآ‌جو: علاوه بر مدیریت مرسوم، به دنبال کشف فرصتآ‌های جدید نیز هست.
    ٥- مدیر کارآفرین: به دنبال فرصتآ‌ها نمیآ‌نشیند، بلکه آنها را خلق میآ‌کند. این مدیر بازار میآ‌آفریند، کالای جدید ابداع میآ‌کند، کیفیت را بالا میآ‌برد و در این کشف فرصت، خودش هم سود میآ‌برد.
    ٦- مدیر قمارباز: کارهایی میآ‌کند که بقیه نمیآ‌کنند و ریسکآ‌هایی میآ‌کند که بقیه جرئت آن را ندارند. مثلا در بازار ارز و گاهی بورس مدیران قمارباز زیادی پیدا میآ‌شوند.


    اما پنج ویژگی کارآفرینآ‌ها چنین است: کارآفرین مدیری است که انگیزه منفعت دارد، انگیزه مدیریت و کنترل دیگران را دارد، صبر دارد، ریسکآ‌پذیر است و همآ‌چنین نوآور و خلاق است! تحقق این پنج ویژگی نیازمند ایجاد سه بستر است: بستر ژنتیک و خانواده، بستر اجتماعی و بستر نهادی و قانونی.
    در این باره من با استاد بزرگوار آقای ساسان کمی اختلاف نظر دارم و برخلاف ایشان که معتقدند ویژگی کارآفرینی همهآ‌اش ژنتیک است و شخصیتآ‌های کارآفرین، ژن کارآفرینی را با خودشان به دنیا میآ‌آورند، من معتقدم همهآ‌چیز در سلول بنیادی نیست؛ بلکه بخشی از ویژگی کارآفرینی در ژن ما نهفته است و خلقتی است. اما بخش بزرگی از آن در دوران کودکی شکل میآ‌گیرد. درست است که اگر از نظر ژنتیک ما شخصیتی ریسکآ‌پذیر و نوآور باشیم، طبیعتا پتانسیل تبدیلآ‌شدن به یک کارآفرین را دارا هستیم. اما این نیست که هرکس که از نظر ژنتیک ریسکآ‌پذیر و نوآور باشد، حتما کارآفرین میآ‌شود. گاهی کسی با ریسکآ‌پذیری بالا بهآ‌جای کارآفرینآ‌شدن میآ‌رود قمارباز میآ‌شود و برعکس ممکن است کسی هم با ریسکآ‌پذیری متوسط، یک کارآفرین بزرگ شود. یعنی تربیت نیز در فرایند تبدیل فرد به یک کارآفرین خیلی مهم است. پس علاوه بر اینکه برخی ویژگیآ‌ها باید در ژن انسان باشد، خیلی مهم است که این ویژگیآ‌ها در خانواده نیز تقویت شده و گاهی آموزش داده شود. مثلا صبوریآ‌ورزیدن، ریسکآ‌پذیری و نوآوری را میآ‌توان در خانواده و در مدرسه تمرین کرد. دقت کنید آموزش ندهیم بلکه آن را تمرین کنیم. بنابراین رفتار خانواده و بهآ‌ویژه مادران امروز در پرورش کارآفرینان فردا بسیار مهم است. مثلا وقتی ما در خانه به بچهآ‌هایمان آزادی عمل ندهیم و دائما آنها را کنترل کنیم، ریسکآ‌پذیری را در آنها سرکوب میآ‌کنیم یعنی افقآ‌ها را از آنها میآ‌گیریم و باعث میآ‌شویم که بچهآ‌ها به دنبال افقآ‌های بلند نباشند. پس بخشی از بسترآ‌های کارآفرین از خانه و خانواده شروع میآ‌شود. این مسئله در مدرسه نیز به شکل دیگری ادامه میآ‌یابد. نظام آموزشی ما یکی از نظامآ‌های ضدکارآفرین است. اصولا استعدادهای کارآفرینانه کودکان در این نظام آموزشی «حافظهآ‌محور» نه «رابطهآ‌محور» سرکوب میآ‌شود و میآ‌خشکد. ما در نظام آموزشیآ‌مان بچهآ‌هایی که از نظر رفتاری سربهآ‌زیر و مقلد و ساکت و غیرمنتقد و ریسک آ‌گریز هستند را پرورش میآ‌دهیم. البته این بچهآ‌ها از نظر حجم محفوظاتی که یاد گرفتهآ‌اند ممکن است در آزمونآ‌های المپیاد جهانی هم مدال بیاورند اما هنگام عمل و در کارخانه، در بازار و در صنعت توانایی کارآفرینی نخواهند داشت.

    از این گذشته یک جامعه نیز میآ‌تواند انگیزهآ‌های کارآفرینی را در انسانآ‌های خلاق و ریسکآ‌پذیر سرکوب کند. جامعهآ‌ای که به تغییر مدل ماشین، معماری خانه، نوع لباس و شیوهآ‌های نوینی که ما در زندگی به کار میآ‌گیریم واکنش منفی نشان میآ‌دهد و تمسخر و تحقیر میآ‌کند و انگ میآ‌زند، جامعهآ‌ای اینآ‌چنینی است و برای افرادی که سعی میآ‌کنند از بقیه متمایز باشند دردسر درست میآ‌کند. در چنین جامعهآ‌ای افراد سربهآ‌زیر و همآ‌رنگ جماعت پرورش میآ‌یابند. آدمآ‌های ترسو و سربهآ‌زیر نمیآ‌توانند کارآفرین باشند؛ چراکه کارآفرین شخصی است که دائما نوآوری میآ‌کند و شکست میآ‌خورد و دائما ریسک میآ‌کند و دائما از نو شروع میآ‌کند و بهآ‌تدریج از این خشتآ‌های شکست، خانه کارآفرینی را بنا میآ‌کند. بنابراین جامعهآ‌ای که افراد شکستآ‌خورده را سرکوب میآ‌کند، راه را بر کارآفرینی اعضایش میآ‌بندد.

    بستر سوم، بستر نهادی و قانونی است که دولت باید فراهم کند. دولتی که کارش تولید ریسک و بیآ‌ثباتی است، افقآ‌های آینده را روی جامعه میآ‌بندد و افقآ‌های اقتصادی را تیره میآ‌کند و عدم اطمینان را در جامعه بالا میآ‌برد بهآ‌طوریآ‌که سرمایهآ‌گذار نمیآ‌تواند وضعیت آینده را پیشآ‌بینی کند و تصمیم بگیرد و این تیرهآ‌بودن فضای کسبآ‌وکار اجازه نمیآ‌دهد کارآفرینان رشد کنند و تکثیر یابند. نبود یک افق روشن باعث میآ‌شود سرمایهآ‌گذار بهآ‌جای نوآوری و مشارکت در فرایندهای خلاق تولیدی، وارد بازارآ‌هایی مطمئنآ‌تر شود مثلا سرمایهآ‌اش را در بانک بگذارد به بازارهایی مانند املاک، ارز و طلا ببرد که مطمئن است در بلندمدت صعودی هستند. مثلا وقتی سرمایهآ‌گذاران ما باید دائما منتظر نتایج اتفاقاتی مثل برجام، انتخابات مجلس، انتخابات ریاستآ‌جمهوری و... باشند طبیعی است که سرمایهآ‌گذاریآ‌هایشان را به تعویق میآ‌اندازند و همین وضعیت کنونی خود را حفظ میآ‌کنند، در این صورت کارخانهآ‌ها و خطوط تولید جدید شکل نمیآ‌گیرد. بنابراین بیآ‌ثباتیآ‌ها موجب فراریآ‌دادن کارآفرینان از حوزه کارآفرینی و خلاقیت میآ‌شود. این تصویر کلیآ‌ای بود که میآ‌توانستم از مفهوم کارآفرینی، ویژگیآ‌های کارآفرینی و بسترآ‌ها و شرایط کارآفرینی ارائه کنم.

    اما اجازه دهید از این فرصت استفاده کنم و برای انتخاب واژه مناسب برای جایگزینی کارآفرینی فراخوانی بدهیم.
    طبق توضیحاتی که داده شد، واژه کارآفرینی اصطلاح مناسبی برای انعکاس مفهوم دقیق «آنتروپرونور» نیست. کارآفرین کسی نیست که شغل تولید میآ‌کند یا عدهآ‌ای را سر کار میآ‌گذارد. به نظرم واژهآ‌هایی مثل «فنآ‌آفرین» و «مرزآفرین» برای این مفهوم رساتر هستند، اما شاید جذاب نباشد. درخواست ما از جامعه دانشگاهی، دانشجویان و فعالان حوزه کارآفرینی این است که واژه مناسبآ‌تری برای جایگزینی این واژه به ما پیشنهاد بدهند تا یک واژه از بین واژگان پیشنهادی انتخاب شود. نحوه انتخاب به این صورت است که همه واژگان پیشنهادی در کانون کارآفرینی استان اصفهان بررسی میآ‌شوند و با رأیآ‌گیری اعضای کانون که متشکل از کارآفرینان بزرگ استان اصفهان، استادان دانشگاه و برخی مسئولان اتاق بازرگانی اصفهان است، واژه مناسب انتخاب میآ‌شود. سعی میآ‌شود واژه جایگزین منتخب منتشر و توصیه شود که بهآ‌جای واژه کارآفرینی به کار گرفته شود. ضمنا از سوی کانون کارآفرینی استان اصفهان جایزه ارزشمندی در نظر گرفته شده است که به پیشنهادآ‌دهنده بهترین واژه تقدیم میآ‌شود. کسانی که مایل به شرکت در این مسابقه هستند، واژه موردنظر را همراه با توضیحات لازم در مورد واژه پیشنهادی، با درج نام و شماره یا آدرس تماس خود، تا پایان دیآ‌ماه ۱۳۹۴ بهآ‌صورت حضوری یا از طریق پست برای گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان بفرستند.

    در انتهای این همایش، عبدالحسین ساسان درمورد قانون کار و اهمیت کارآفرینان نکاتی را متذکر شد که بهآ‌طور خلاصه اینجا مطرح میآ‌شود.:

    عبدالحسین ساسان: جامعه و حکومت ضدکارآفرین است

    ما مشکلات زیادی در کشور داریم که باید بهآ‌طور جدی به آنها فکر کنیم. برای مثال قانون کار نیاز به اصلاحات جدی دارد و برخلاف اینکه برای حمایت از کارگران وضع شده، نتیجه آن این است که کارگران بیآ‌کار شدهآ‌اند و متأسفانه همین قوانین منشأ بسیاری از فسادها شدهآ‌اند. بنابراین یکآ‌سری مشکلات نهادی داریم که باید رفع شود.

    اینآ‌جانب همیشه گفتهآ‌ام که باید کارآفرینانی که در اثر خطاهای رخآ‌داده از کشور خارج شدهآ‌اند، به صورت نمادین برگردانده شوند و به صورت نمادین از آنها دلجویی شود. در نامهآ‌ای که اینآ‌جانب و بقیه همکاران به مناسبت مرگ یک کارآفرین نوشتهآ‌ایم هم، به صورت نمادین از کارآفرینآ‌ها حمایت شده وگرنه واقعیت این است که نتیجه دیگری نداشته است. لازم است که ما به صورت نمادین از کارآفرینان تشکر کنیم و خطاهای گذشته را جبران کنیم.

    محمد خیامی، اولین بنیانآ‌گذار اتومبیل در آسیا بعد از ژاپن بود. ما میآ‌توانیم مجسمه کسانی مثل خیامی، خسروشاهی، حاجی برخوردار و... را درست کنیم و در سطح شهر و دانشگاه نصب کنیم.
    زیرا دیدگاه غالب این است که جامعه و دولت، ضد کارآفرینی است و ما باید سعی کنیم این دیدگاه و فضا را تغییر دهیم. همیشه گفتهآ‌ام و هیچ فایدهآ‌ای نداشته است، باز هم خواهم گفت و هیچآ‌وقت فایدهآ‌ای نخواهد داشت: دولت باید مجسمه کارآفرینانی مثل خیامی، خسروشاهی، حاجی برخوردار، عالی نسب و... را بسازد. مادامی که دانشجویان از دانشگاه بیرون میآ‌روند و مجسمه کارآفرینان را نبینند، وضعیت تفاوت چندانی نخواهد کرد. مادامی که راهروآ‌های دانشگاه پر از نقاشی از چهرهآ‌های کارآفرینآ‌ها نباشد، وضعیت درست نخواهد شد. به این ترتیب دانشجویان متوجه میآ‌شوند که اگر به دنبال پیشه کارآفرینی بروند، یک روز کسانی هستند که قدرشان را خواهند دانست و این از ریشه باید تبلیغ شود.
    گشتی در لاله زار
    http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76138.0

    http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76141

    دیدگاه

    لطفا صبر کنید...
    X