اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

معرفی کتاب

Collapse
این موضوع برجسته شده است.
X
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

    #31
    پاسخ : معرفی کتاب

    نوشته اصلی توسط فرشاد اکرمی
    شدید هوس کردم یه رمان علمی تخیلی بخونم
    کسی رمانی خونده که باحال باشه ؟
    خوبی؟
    پس این پستی که من گذاشتم هویجه؟
    It's nice to be important but it's important to be nice!

    از اینکه نمی رسم جواب دوستان را بدم معذرت می خوام.

    دیدگاه


      #32
      پاسخ : معرفی کتاب

      نوشته اصلی توسط (فرشته)
      نمیتونم بگم علمی تخیلی....اصلا تو این حیطه نیست اما فضای جالبی داره!!!
      ارابه خدایان....
      "اساس این کتاب بر پایهٔ این فرضیهآ‌است که بسیاری از تکنولوژیآ‌های تمدنآ‌های باستانی و ادیان برگرفته از مسافران فضایی هستند که به نام خدایان پذیرفته شدهآ‌اند.در این کتاب، نویسنده به بررسی آثار و نشانهآ‌های باقی مانده از مسافران فضایی در میان آثار تاریخی و باستانی دورانآ‌های عتیق می پردازد"
      خوندین؟
      فکر می کنم همه کتابای erich von daniken رو خوندم
      اگر شما هم کتابای این نویسنده رو خوندین و خوشتون اومده، فکر کنم از مجموعه مستند Ancient Aliens Season هم خوشتون بیاد .
      الان دارم این مجموعه رو نگاه می کنم، تا فصل چهارم اومده و فقط درمورد اینجور مسائل بحث کردند. اریک ون دانیکن هم یکی از کسایی هست که توی این مستندها صحبت میکنه
      دیدن فیلم بصورت مستند و تصاویر خیلی جذابتر از خوندن کتابهاشه.
      نوشته اصلی توسط رضا شفقی
      خوبی؟
      پس این پستی که من گذاشتم هویجه؟
      نه ! آب هویجه منم دوست ندارم
      پستم رو زدنی ، نوشت یکی قبلت پست زده که دیگه پست شمارو نخوندم
      این کتاب فکر کنم یه چیزی تو مایه های هری پاتر باشه
      اتفاقاً دنبال یه رمان سبک رمان های سی کلارک هستم
      اولین رمانی که خوندم، فکر کنم اسمش سفینه ناشناخته بود ! نمی دونم واسه کدوم نویسنده بود! کلاس اول راهنمایی بودم. هنوز که هنوزه داستانش یادمه! خـــــــیلی بهم چسبید.
      شدیداً طرفدار رمان های آرتور سی کلارک هستم.
      الان تازه تازه فیلم های هالیودی تونستند به تکنولوژی فیلم سازی دست پیدا کنند که فیلم ها شبیه واقعیت بشند، ولی کتاب خـــــــــــــــــــلی وقت پیش این صحنه های واقعی رو تو ذهن ما درست میکرد.
      اون چشم اندازی که رمان به آدم میده با هیچ چیزی نمیشه مقایسه کرد.

      دیدگاه


        #33
        پاسخ : معرفی کتاب

        نوشته اصلی توسط فرشاد اکرمی
        این کتاب فکر کنم یه چیزی تو مایه های هری پاتر باشه
        اتفاقاً دنبال یه رمان سبک رمان های سی کلارک هستم
        اولین رمانی که خوندم، فکر کنم اسمش سفینه ناشناخته بود ! نمی دونم واسه کدوم نویسنده بود! کلاس اول راهنمایی بودم. هنوز که هنوزه داستانش یادمه! خـــــــیلی بهم چسبید.
        آره تقریبا مثل هری پاتر هست ولی می تونم بگم هوشمندانه تر نوشته شده.



        ولی این یکی که الان معرفی می کنم از اون کتاب قدیمی هاست که وقتی یه کم معصوم تر از الان بودیم می خوندیم. راجع به تسخیر زمین توسط فضایی هایی هست که مغز انسانها رو در اختیار گرفته و تبدیل به برده کردنشون.
        سه گانه سه پایه های جان کریستوفر که در ابتدا سه جلد بود ولی بعد ها جلد دیگری به اول آن اضافه شد .

        وقتی سه پایه ها به زمین آمدند
        کوههای سفید
        شهر طلا و سرب
        برکه آتش
        It's nice to be important but it's important to be nice!

        از اینکه نمی رسم جواب دوستان را بدم معذرت می خوام.

        دیدگاه


          #34
          پاسخ : معرفی کتاب

          رمان خواندن یکی از ریسک های زندگی پر مشغله و فراغت محدود است ... روزها بخوانی و در آخر مثل یک تکه روزنامه کهنه بندازی اش آن پشت ها , جایی که شاید در خانه تکانی سال آینده پیدایش کنی و آرام زمزمه کنی : ای ... بدک نبود ...

          اما در همین وسواس ها ناگهان هیبتی در برابرت علم میشود , همین که بازش میکنی خودت را میبینی که در انبود مه و سایه و وهم گم شدی ... بخوان و بخوان و بخوان ... شاید چند روزی بعد از تمام کردنش خودت را پیدا کنی





          داستان از دهه 30 شروع میشود , نه اشتیاه نکنید رمان تاریخی نیست ! اما عجیب آدم را گم و گور میکند در تاریخ اندیشه ی بی پایان نویسنده و هر واژه اش روی واژه ی بعدی خوابیده و لحن داستان است که تکلیف میکند کی باقی اش را بگذاری برای فردا..




          فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ................ فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

          دیدگاه


            #35
            پاسخ : معرفی کتاب

            سلام
            من ترم دوم الکترونیک هستم،وتقریبا از میکرو هیچی نمی دونم اگه میشه به من یک کتاب در مورد میکروها معرفی کنید.
            چه يافت آنــکه تــو را گم کرد وچه گم کرد آنـکه تــو را يافت.

            دیدگاه


              #36
              پاسخ : معرفی کتاب

              نوشته اصلی توسط صادق ابراهیمی
              سلام
              من ترم دوم الکترونیک هستم،وتقریبا از میکرو هیچی نمی دونم اگه میشه به من یک کتاب در مورد میکروها معرفی کنید.
              به پست های صفحه اول این تاپیک یه سری بزن چندتا کتاب معرفی کردم.
              يادش بخير يه وقتايي هر روز ميومدم اينجا !

              دیدگاه


                #37
                استاد عشق

                با سلام .

                استاد عشق



                نام کتاب: استاد عشق - زندگینامه دکتر حسابی

                نویسنده: ایرج حسابی

                تعداد صفحات: 231

                چکیده :

                سید محمود حسابی معروف به پروفسور حسابی فیزیکدان، سناتور، وزیر آموزش و پرورش و بنیانگذار فیزیک دانشگاهی ایران بود. حسابی در دانشگاه سوربن فرانسه، در رشتهٔ فیزیک به تحصیل و تحقیق پرداخت. در سال ۱۹۲۷ میلادی در سن بیست و پنج سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را، با ارائهٔ رسالهآ‌ای تحت عنوان حساسیت سلولآ‌های فتوالکتریک ، با درجه عالی دریافت نمود. در بیش از دویست صفحه با زندگی دکتر حسابی آشنا خواهید شد.

                در امدی از کتاب :
                سیدمحمودحسابی درسال1281(ه .ش)ازپدرومادری تفریشی درتهران زاده شدند.پس ازسپری نمودن چهارسال ازدوران کودکی درتهران،به همراه خانواده(پدر،مادر،وبرادر)،عازم شامات گردیدند.درهفت سالگی،تحصیلات ابتدایی خودرا،دربیروت، باتنگدستی ومرارت های دوراز وطن،درمدرسه ی کشیش های فرانسوی،آغازکردند،وهمزمان،توسط مادرفداکار،متدین وفاضله ی خود(خانم گوهرشادحسابی)،تحت آموزش تعلیمات مذهبی وادبیات فارسی،قرار گرفتند.
                استاد ،قرآن کریم را،حفظ وبه آن اعتقادی ژرف داشتند.دیوان حافظ رانیزازبرداشته،وبه بوستان وگلستان سعدی،شاهنامه فردوسی،مثنوی مولوی ومنشات قائم مقام،اشراف کامل داشتند.








                عکس از دکتر حسابی در اخرین لحضات عمرشان





                پنج شنبه 90/1/17
                مصادیق اظهار محبت به همسر
                بررسی مسائل جنسی در زندگی زناشویی(فایل صوتی)
                ویژگی های خانواده سالم - مصادیق احترام (فایل صوتی)
                اثر قصه گویی برای کودکان

                دیدگاه


                  #38
                  معرفی کتاب

                  با سلام .

                  عنوان : تربیت فرزند در اسلام

                  نویسنده : آیت الله حیسن مظاهری

                  انتشارات: چاپ و نشر بینآ‌الملل (وابسته به انتشارات امیرکبیر)


                  در آمدی از کتاب :

                  نقش پدر و مادر در تربیت فرزندان، بررسی قانون وراثت، پرهیز از خوردن غذای حرام در قبل، حین و پس از انعقاد نطفه، تأثیر گناه پدر و مادر در آینده ی فرزند، مراقبت های زمان بارداری، تأثیر شیر مادر، لزوم ایجاد محبت در فضای خانه، توجه به تأدیب و تهذیب نفس فرزندان، نظافت و بهداشت و نیز مطالب سازنده و پراهمیت دیگری که برای آشنایی و راهنمایی والدین آمده است.




                  در مورد کتاب :

                  کتاب حاضر، پیاده شده سخنرانیهای سال 1364 حضرت آیهآ‌ الله مظاهری در ماه مبارک رمضان است که در مسئله تعلیم و تربیت، دارای مطالبی گیرا و موثر میآ‌باشد. این کتاب از 25 درس تشکیل شده که عبارتند از: اهمیت تربیت اولاد، تربیت اولاد وظیفه سنگین والدین، قانون وراثت، شرکت شیطان، درباره انعقاد نطفه، مراقبتهای هنگام بارداری، تأثیر شیر مادر، لزوم محبت در خانه ، محبتآ‌یابی در کودک، فطرت خداجویی، عزت از آن کیست؟ تعلیم و تعلم اولاد در اسلام، دنباله تعلیم و تعلم اولاد در اسلام، وظائف پدر و مادر نسبت به کودک،عنایت در تهذیب نفس فرزندان، وظیفه پدر و مادر در تأدیب فرزندان، ادب فرزندان در کردار، سعادت هر انسان مرهون کار است، آداب رفاقت، تربیت فرزندان از نظر عمل و قانون وراثت.


                  ************************

                  یکشنبه 27/ 1 / 91

                  مصادیق اظهار محبت به همسر
                  بررسی مسائل جنسی در زندگی زناشویی(فایل صوتی)
                  ویژگی های خانواده سالم - مصادیق احترام (فایل صوتی)
                  اثر قصه گویی برای کودکان

                  دیدگاه


                    #39
                    پاسخ : معرفی کتاب

                    پندراگون -کتاب اول- تاجر مرگ
                    نویسنده:دی.جی.مک هیل
                    مترجم:ویدا اسلامیه
                    10 جلدی «پندراگون» از سوی ویدا اسلامیه به فارسی برگردانده آ‌شده و قرار است امسال منتشر شود. ویدا اسلامیه، مترجم، این روزها سرگرم ترجمه سومین جلد «پندراگون» با عنوان احتمالی «جنگ بیآ‌جنگ» است. این مجموعه را دیآ‌جی مکآ‌هیل، نویسنده آمریکایی به رشته تحریر درآورده است. این مترجم پیشآ‌تر جلدهای یک و 2 این مجموعه با عنوان «تاجر مرگ» و «فار، شهر گمشده» را به فارسی برگردانده است. این 2 جلد در نمایشگاه کتاب سال گذشته از سوی نشر کتاب برای تندیس عرضه شد. دیآ‌جی مکآ‌هیل در مجموعه «پندراگونآ‌» ضمن ترسیم فضایی فانتزی برای نوجوانان میآ‌کوشد تا دنیایی خیالآ‌انگیز را با خلق یک شخصیت ثابت به نام «پندراگون» 14 ساله به تصویر بکشد. «پندراگون» در جلد اول متوجه میآ‌شود ماموریتی بر عهدهآ‌اش گذاشته شده است. او بیآ‌آ‌آنکه به جزئیات این ماموریت پی ببرد برای انجام آن راهی یک دنیای تخیلی میآ‌شود و در جلد دوم یعنی «فار، شهر گمشده» نیز نویسنده، «پندراگون»آ‌ را دستخوش وقایع و ماجراهای عجیب و دستآ‌وپاگیری میآ‌کند تا به جذابیت داستان بیفزاید. ویدا اسلامیه، مترجم نامی کتابآ‌های «هریآ‌پاتر» درباره این مجموعه اعتقاد دارد: «مهارت خاص نویسنده در فضاسازی داستان و پر و بال دادن به فضای فانتزی از مولفهآ‌های اصلی مجموعه «پندراگون» به شمار میآ‌رود».
                    -----------------------------------------------
                    شروع کردم به خوندن این کتاب، یه چیز تو مایه های داستان های هری پاتر
                    خیلی وقت بود که کتاب علمی تخیلی نخونده بودم! میچسبه

                    دیدگاه


                      #40
                      پاسخ : معرفی کتاب

                      کافکا را میتوان مردی نامید برای تمام فصول ...هر کجای این زندگی حرفی دارد برای گفتن.
                      روی خط روزمرگی ها تا آن ته ته های غار تنهای ات ..میتوانی بگذاری اش توی جیبت و هر کجا که شد نیم نگاهی بندازی به یکی از خطوط
                      حالت را بهتر میکند .
                      باور کن!




                      فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ................ فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

                      دیدگاه


                        #41
                        پاسخ : معرفی کتاب

                        این پزشک دهکده همونی نیست که فیلمش رو ساخته بودند ؟ تو ایرانم نشون میداد ؟

                        دیدگاه


                          #42
                          پاسخ : معرفی کتاب

                          نوشته اصلی توسط فرشاد اکرمی
                          این پزشک دهکده همونی نیست که فیلمش رو ساخته بودند ؟ تو ایرانم نشون میداد ؟
                          نه با اون فرق داره...این ترکیبی از چندین داستان کوتاه هست.مثلا یکی از داستانهاش "من یازده پسر دارم"هستش که میاد خصوصیات تک تک اینها رو خیلی ظریف بررسی میکنه.
                          یک بخش کوتاه از این داستان این هست که :


                          من یازده پسر دارم .
                          اولی به ظاهر بسیار ساده ، اما جدی و هوشمند است ؛ با این همه ، هر چند مانند همه فرازندانم دوستش دارم ، ارج زیادی بر او نمی گذارم . طرز تفکرش به نظرم زیاد ساده نمی نماید . نه به راست می نگرد نه به چپ نه به دور دست ؛ همه مدت در درون دایره کوچک اندیشه های خودش تک و دو می زند ، یا بهتر از آن : می چرخد .
                          دومی زیبا ، باریک و خوش اندام است ؛ با شمشیرِ شمشیربازی که تماشایش می کنید ، نفستان از خوشی بند می آید . او هوشمند هم هست ، اما تجربه ی دنیا را نیز دارد ؛ خیلی چیزها دیده است ، و از این رو حتی وطنمان گویا رازهای بیشتری به او می دهد تا به کسانی که در خانه مانده اند . با این همه ، مطمئنم که این مزیت نه فقط ، و نه حتی ماهیتاً به سبب سفرهایش است ، بلکه بیشتز از صفتهای طبیعت تقلید ناپذیرش است ، که مثلا مورد تصدیق هر کسی است که تا کنون کوشیده از ، گیریم ، شیرجه های شگفت انگیزش تقلید کند - چند بار پشتک و وارو زدن در هوا ، با تسلطی چالاکانه . سبقت جو تا آخر تخته پرش جرات و آرزوی پیروی کردنش را نگه می دارد ؛ به جای آنکه به هوا بجهد ، ناگهان می نیشند و بازوهایش را به عذرخواهی بالا می برد و و با وجود همه اینها ( براستی از داشتن چنین پسری احساس خوشبختی بکنم ) دلبستگی به ام بی خدشه نیست . چشم چپش کمی کوچکتر از چشم راستش است و خیلی پلک می زند ؛ این البته عیب کوچکی است ، و عیبی که حتی دلیری بیشتری به چهره اش می بخشد که بدون آن نداشتنش ، و همه ی وجودشت کمالی چندان دسترس نا پذیر دارد که این چشم کوچکتری را که پلک می زند کسی متوجهش نمی شود و ازش خرده نمی گیرد . بجز من ، پدرش . البته عیب جسمانی اش نیست که نگرانم می کند ، بلکه بیقاعدگی کوچکی در روانش است که به نحوی به آن مطابقت دارد ، یک جور زهر که در خونش می گردد ، یک جور ناتوانی از پروردن استعدادهای بالقوه طبیعتش به حد کامل که فقط من می توانم ببینم . از سوی دیگر ، این درست همان چیزی است که او را دوباره پسر راستین خودم می گرداند ، زیرا این عیبش عیب تمام خانواده مان است ، گیرم در او زیاده نمایان است .

                          و...................

                          فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ................ فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

                          دیدگاه


                            #43
                            پاسخ : معرفی کتاب

                            سلام
                            کتابی که می خواهم معرفی کنم یک کتاب فلسفی وتاریخی هستش که من در ایام عید خواندم(تنها کار مفیدی که فکر کنم در این ایام انجام دادم) واقعا کتاب فوق العاده ای است و شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد من که خیلی خوشم آمد مخصوصا فصل آخرش دوستانی که به فلسفه علاقه مند هستند حتما مطالعه کنند

                            نام کتاب:دنیای سوفی( داستانی درباره تاریخ فلسفه )

                            مولف: یوستین گاردر، حسن کامشاد (مترجم)
                            تعداد صفحه: 608
                            قیمت پشت جلد: 9500 تومان


                            “نویسنده این کتاب، یوستین گردر، در ۱۹۵۲ در نروژ به دنیا آمد. سالها در برگن فلسفه تدریس کرد، و پیوسته در فکر متن فلسفی ساده ای بود که به درد شاگردان جوانش بخورد: چون متن مناسبی نیافت خود نشست و دنیای سوفی (۱۹۹۱) را نوشت. کتاب با استقبال غیر منتظره ای رو به رو گردید و در همان چند سال اول انتشار به بیش از سی زبان ترجمه شد و تا کنون میلیونها نسخه در جهان فروش رفته است.
                            گردر استاد ساده نویسی و ایجاز است . سه هزار سال اندیشه را در ۶۰۰ صفحه می گنجاند، و زیرکانه از قول گوته می گوید: “کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست به سر می برد” و چه راحت مباحث پیچیده فلسفه غرب را، بی آنکه مبتذل شود، به زبان ساده و شیوا و همه فهم بیان می کند: از جمله بهره جویی مسیحیت را از نظریه های افلاطون و ارسطو، ریشه گرفتن فرهنگ اروپایی را از فرهنگ سامی و هند ـ اروپایی، هگل را و بحث آنچه عقلی است ماندنی است، و دوران خود ما را و انسان محکوم به آزادی را و غیره و غیره.
                            توجه داشته باشید که دنیای سوفی رمان است، رمانی خودآموز، با طرح و بسطی گیرا و دلنشین درباره هستی. و علت محبوبیت عجیب و پیگیر آن در سراسر جهان همین است.“
                            معجزه اين است که هرچه داشته هايت را بيشتر با ديگران سهيم شوي،داراتر مي شوي (لئونارد نيموي)
                            اگر مغزانسان،چنان ساده مي بود که ما از آن سر در مي آورديم،هنوز چنان احمق بوديم که هيچ از آن سر در نمي آورديم!
                            آموزش Modelsim

                            دیدگاه


                              #44
                              پاسخ : معرفی کتاب

                              نوشته اصلی توسط skiboy
                              سلام
                              کتابی که می خواهم معرفی کنم یک کتاب فلسفی وتاریخی هستش که من در ایام عید خواندم(تنها کار مفیدی که فکر کنم در این ایام انجام دادم) واقعا کتاب فوق العاده ای است و شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد من که خیلی خوشم آمد مخصوصا فصل آخرش دوستانی که به فلسفه علاقه مند هستند حتما مطالعه کنند

                              نام کتاب:دنیای سوفی( داستانی درباره تاریخ فلسفه )

                              مولف: یوستین گاردر، حسن کامشاد (مترجم)
                              تعداد صفحه: 608
                              قیمت پشت جلد: 9500 تومان


                              “نویسنده این کتاب، یوستین گردر، در 1952 در نروژ به دنیا آمد. سالها در برگن فلسفه تدریس کرد، و پیوسته در فکر متن فلسفی ساده ای بود که به درد شاگردان جوانش بخورد: چون متن مناسبی نیافت خود نشست و دنیای سوفی (1991) را نوشت. کتاب با استقبال غیر منتظره ای رو به رو گردید و در همان چند سال اول انتشار به بیش از سی زبان ترجمه شد و تا کنون میلیونها نسخه در جهان فروش رفته است.
                              گردر استاد ساده نویسی و ایجاز است . سه هزار سال اندیشه را در 600 صفحه می گنجاند، و زیرکانه از قول گوته می گوید: “کسی که از سه هزار سال بهره نگیرد تنگدست به سر می برد” و چه راحت مباحث پیچیده فلسفه غرب را، بی آنکه مبتذل شود، به زبان ساده و شیوا و همه فهم بیان می کند: از جمله بهره جویی مسیحیت را از نظریه های افلاطون و ارسطو، ریشه گرفتن فرهنگ اروپایی را از فرهنگ سامی و هند ـ اروپایی، هگل را و بحث آنچه عقلی است ماندنی است، و دوران خود ما را و انسان محکوم به آزادی را و غیره و غیره.
                              توجه داشته باشید که دنیای سوفی رمان است، رمانی خودآموز، با طرح و بسطی گیرا و دلنشین درباره هستی. و علت محبوبیت عجیب و پیگیر آن در سراسر جهان همین است.“
                              چه جالب...منم تازه خریدمش ولی هنوز فرصت نکردم شروع کنم خوندنش رو.فکر کنم تا اخر امتحانا باید صبور باشم!
                              فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ................ فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

                              دیدگاه


                                #45
                                پاسخ : معرفی کتاب

                                "درانتظار گودو"شاهکار قرن بیستم

                                ساموئل بکت یکی از نویسندگان نامی قرن بیستم است که توانسته نظر محققان زیادی را به خود جلب کند. گرچه وی آثار ادبی کمی از خود به جا گذاشته، ولی همین آثار اندک، از جنبهآ‌های مختلفی مطالعه شدهآ‌اند.
                                هرچند در مورد بکت بسیار گفتهآ‌اند و بسیار هم نوشتهآ‌اند ولی هدف نگارنده دعوت به دیداری دوباره از آثار ساموئل بکت وشاهکار بی بدیل او"در انتظار گودو"ست.



                                ساموئل بکت یکی از مشهورترین نویسندگان قرن بیستم است. او زندگی پرتلاطم و فعالی داشت و بیشتر عمرش را در سفر و مهاجرت گذراند. بکت با آنکه میهنش را ترک کرده بود، به آن عشق میآ‌آ‌ورزید.شخصیت های بکت مجسمآ‌آ‌کننده وضعیتی محصور و زندانی و بهآ‌آ‌ویژه در انتظار قوّت زندگی و مرگآ‌آ‌اند. بکت هیچ موضع سیاسی چپ یا راست نداشت و همواره مستقل و انسان باقی ماند.نمایشنامه «درانتظار گودو»، جزء آثار کلاسیک قرن بیستم به ثبت رسیده است. بر خلاف تفسیر بعضی از ناقدان زمان جنگ سرد، این نمایشنامه نه پوچ است و نه یأسآ‌آ‌آور. جهانآ‌آ‌شمولی آن از آنجا ناشی میآ‌آ‌شود که در دنیای بیآ‌آ‌عدالتیآ‌آ‌ها، جنگآ‌آ‌ها، رنجآ‌آ‌ها، دروغآ‌آ‌ها، تهمتآ‌آ‌ها، استعمارها و استثمارها همه انسانآ‌آ‌ها چشمآ‌آ‌بهآ‌آ‌راه یک منجی هستند و در انتظار، معنایی برای زندگی میآ‌آ‌جویند و امیدوارند.

                                خصوصیات آثار و شخصیت آ‌آ‌های بکت
                                در همه آثار او فضای نیمهآ‌آ‌تاریک و موقعیتآ‌آ‌های تباه یا رو به اضمحلال و فساد مادی، به چشم میآ‌آ‌خورد. دنیای نمایشنامهآ‌آ‌های بکت، دنیای پیران، بیماران یا بیآ‌آ‌کسان در مکانآ‌آ‌های خارج از فعالیتآ‌آ‌های معمولی جامعه است، دنیایی است که در آن نور زنده و روشن، نفوذ ندارد. دنیای سکون یا کمآ‌آ‌تحرک است: مورفی روی صندلی نشسته و به طور دائم میآ‌آ‌جنبد. مالون روی تخت دراز کشیده و منتظر مرگ است. ناگ، نل و هام در پایان بازی ملولآ‌آ‌اند و در حال مرگ. ویلی در «آه، ای روزهای خوش» در سینه زمین فرومیآ‌آ‌رود. بعضی از پرسوناژهای بکت هم اغلب یا حرکت نمیآ‌آ‌کنند و یا به حالت آرنجآ‌آ‌ها روی زانو، میآ‌آ‌نشینند.آ‌آ‌ مثل: وات، استراگون و هام و یا حرکات آنآ‌آ‌ها دورانی، آهسته، در محیطی بسته و بدون راه خروج است، مانند وضعیت کلوو، هام با صندلی چرخآ‌آ‌دار، ولادیمیر، پوزّو و لوکی.
                                این شخصیت آ‌آ‌ها در مقایسه با شخصیتآ‌آ‌های تراژدیآ‌آ‌های یونان و تئاتر کلاسیک قرن هفده اروپا که نیمهآ‌آ‌خدا، پادشاه، شاهزاده، درباری و قهرمان بودند ـ یعنی انسانآ‌آ‌هایی در اوج قدرت که آرزوی هر انسانی است که به مرتبه آنآ‌آ‌ها برسد ـ شخصیت آ‌آ‌هایی ساده، ضعیف، رنجآ‌آ‌کشیده و در پایان خط زندگی هستند که ما آنآ‌آ‌ها را ناقهرمان نامیدهآ‌آ‌ایم. قهرمانان، کارهایی خارقآ‌آ‌العاده انجام میآ‌آ‌دهند تا قهرمان بشوند اما این آدمآ‌آ‌های بدون قدرت، اغلب معلول و بیمار، نه میآ‌آ‌توانند کاری انجام بدهند تا موفقیتی داشته باشند و نه موقعیتی برای آنآ‌آ‌ها پیش میآ‌آ‌آید تا کاری انجام دهند، تنها کاری که میآ‌آ‌کنند، مثل بسیاری از مردم چشم به راهآ‌آ‌اند تا کسی آنآ‌آ‌ها را از وضعیتی که دارند نجات دهد، ـ ترفندهای مختلف و متعدد از جمله سکوتآ‌آ‌ها در آثار او که نشانه چشم به راهی است به فراوانی دیده میآ‌آ‌شود ـ اینآ‌آ‌ها هم، انسان هستند ولی قهرمان نیستند و هیچآ‌آ‌کس هم نمیآ‌آ‌خواهد مثل آنآ‌آ‌ها باشد. بکت، این انسانآ‌آ‌های عصر خود را که در مقابل نیستی، تهدید شدهآ‌آ‌اند، به صحنه میآ‌آ‌آورد.
                                خلاصه داستان
                                «غروب، در کنار راهی در خارج شهر با درخت» بدون برگ. دو انسان بهآ‌آ‌ظاهر ولگرد و فقیر به نامآ‌آ‌های استراگون (گوگو) و ولادیمیر (دیآ‌آ‌دی) با کسی به نام گودو که نمیآ‌آ‌دانند کیست، قرار ملاقات دارند، و چشمآ‌آ‌بهآ‌آ‌راه نشستهآ‌آ‌اند. انتظار آنآ‌آ‌ها امیدی برای زیستن است.
                                استراگون شب گذشته را در گودالی گذرانده و افراد ناشناسی او را کتک زدهآ‌آ‌اند. صحبت درباره کتک خوردن، آنآ‌آ‌ها را به یاد خشونت مردم میآ‌آ‌اندازد و تأسف میآ‌آ‌خورند که چرا در سال 1900، آنآ‌آ‌گاه که هنوز زیبا بودند و آب و رنگی داشتند خودشان را از بالای برج ایفل به زیر نینداختهآ‌آ‌اند. گوگو از کفشآ‌آ‌های تنگش که پاهای او را به درد میآ‌آ‌آورند و دیآ‌آ‌دی از کلاهش که باعث خارش سرش میآ‌آ‌شود و همچنین بیماری مثانه، رنج میآ‌آ‌برند. آنآ‌آ‌ها نمیآ‌آ‌توانند بروند چون منتظر گودو هستند و محکومآ‌آ‌اند که در این مکان بمانند، تا زمانی که آقای گودو به قولش عمل کند. آنآ‌آ‌ها نه هیچ اطمینانی به این قول و قرار دارند و نه به اینکه محل ملاقات آنآ‌آ‌ها در این مکان و در زیر همین درخت باشد.
                                بهآ‌آ‌راستی چه درخواستی از گودو خواهند داشت؟ از دعا و استغاثه و از توقعات بدون پاداش صحبت میآ‌آ‌کنند. بدون اینکه گودو هیچ تعهدی پذیرفته باشد. ولی امیدوارند به کمک او، شاید از همین امشب در رختخواب خشک و گرم و با شکمیآ‌آ‌ سیر بخوابند. وقتی صدای فریادی که احتمالاآ‌آ‌ً ورود گودو را باید اعلام کند، میآ‌آ‌شنوند به وحشت میآ‌آ‌افتند و بهم میآ‌آ‌چسبند. سپس دوباره چشم به راه میآ‌آ‌نشینند. گوگو گرسنه است و دیآ‌آ‌دی آخرین هویجش را که در جیب پنهان کرده، به او میآ‌آ‌دهد. بعد از این جز شلغم چیزی نخواهد بود.
                                ورود یک ارباب (پوزّو) با بردهآ‌آ‌اش (لوکی) زندگی آنآ‌آ‌ها را از یکنواختی درآ‌آ‌میآ‌آ‌آورد. پوزّو از اینکه بهآ‌آ‌وسیله این دو ناشناس، شناخته نشده و او را به جای گودو، که او را هم نمیآ‌آ‌شناسد، گرفتهآ‌آ‌اند و بهآ‌آ‌خصوص از اینکه در روی زمینآ‌آ‌های او منتظر گودو هستند متعجب شده است! لوکی ایستاده میآ‌آ‌ماند و از خستگی به خواب میآ‌آ‌رود. طناب گلویش را میآ‌آ‌فشارد، نفسآ‌آ‌نفس میآ‌آ‌زند و اعتراضی نمیآ‌آ‌کند. پوزّو قبل از عزیمت، به لوکی دستور میآ‌آ‌دهد برقصد و سخنرانی کند. او ماشینآ‌آ‌وار با جملاتی پراکنده سخن میآ‌آ‌گوید. برای خاموش کردن او باید کلاه را از سرش برآ‌آ‌دارند. بعد از خروج پوزّو و بردهآ‌آ‌اش، پسربچهآ‌آ‌ای وارد میآ‌آ‌شود و اعلام میآ‌آ‌کند: ”آقای گودو امشب نمیآ‌آ‌آید ولی فردا حتماً خواهد آمد.“ و میآ‌آ‌رود. گوگو و دیآ‌آ‌دی آماده رفتن میآ‌آ‌شوند. یک لحظه هر دو به فکر میآ‌آ‌افتند خودشان را به درخت حلقآ‌آ‌آویز کنند اما پشیمان میآ‌آ‌شوند. بیآ‌آ‌حرکت میآ‌آ‌مانند. ماه در انتهای صحنه بالا میآ‌آ‌آید.
                                فردای آن روز در همان ساعت و همان مکان، ولادیمیر تغییر منظره را به دوستش نشان میآ‌آ‌دهد: بر درخت چند برگ روئیده است، استراگون هیچآ‌آ‌چیز به خاطرش نمیآ‌آ‌آید. نه درخت، نه پوزّو، نه لوکی. فقط ضربه لگدی که دریافت کرده و استخوان مرغی که به او داده بودند را به یاد دارد.
                                استراگون جنینآ‌آ‌گونه به خواب میآ‌آ‌رود اما خوابش بیش از چند لحظه طول نمیآ‌آ‌کشد. ولادیمیر کلاه لوکی را روی صحنه میآ‌آ‌یابد، با آن بازی دستآ‌آ‌بهآ‌آ‌دست کردن کلاه و به سر گذاشتن، درآ‌آ‌میآ‌آ‌آورند. بعد ادای پوزّو و لوکی را درمیآ‌آ‌آورند. پوزّو و لوکی وارد میآ‌آ‌شوند و روی زمین میآ‌آ‌افتند. یک لحظه استراگون، پوزّو را به جای گودو میآ‌آ‌گیرد و اعلام میآ‌آ‌کند: ”این گودو است.“ و ولادیمیر میآ‌آ‌گوید: ”به موقع رسید... بالاخره نجات یافتیم...“.
                                پوزّو کمک میآ‌آ‌طلبد. دیآ‌آ‌دی و گوگو بر سر مقدار پولی که برای کمک باید بگیرند، بحث میآ‌آ‌کنند. در این لحظه احساس میآ‌آ‌کنند که بهآ‌آ‌عنوان نمایندگان کل بشریت چشم به راه گودو هستند، و در انتظار، وقت را به هر صورتی که میآ‌آ‌توانند پر میآ‌آ‌کنند. پوزّو نابیناست و مفهوم زمان را از دست داده و لوکی گنگ است.
                                بعد از خروج پوزّو، استراگون میآ‌آ‌خوابد، همان پسربچه پرده اول وارد میآ‌آ‌شود. ولادیمیر سعی میآ‌آ‌کند درباره گودو اطلاعات بیشتری به دست آورد و میآ‌آ‌فهمد که گودو مردی است که ریش سفید دارد. پسربچه اعلام میآ‌آ‌کند که ”گودو امشب نمیآ‌آ‌آید ولی حتماً فردا خواهد آمد“. گوگو پیشنهاد میآ‌آ‌کند که برای همیشه دست از انتظار بردارند یا خودکشی کنند. به درخت نزدیک میآ‌آ‌شوند، استراگون طناب نازکی که به جای کمربند به کمرش بسته است را درمیآ‌آ‌آورد. طناب به قدر کافی محکم نیست. دو مرد تصمیم میآ‌آ‌گیرند بروند اما تکان نمیآ‌آ‌خورند. شب فرامیآ‌آ‌رسد، ماه در انتهای صحنه بالا میآ‌آ‌آید.
                                فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ................ فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است

                                دیدگاه

                                لطفا صبر کنید...
                                X