اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

کار و اشتغال در برق و الکترونیک

Collapse
این موضوع برجسته شده است.
X
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

    پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

    با سلام

    یک نکته درباره ایجاد درآمد و افراد موفق در این زمینه:

    عموما ، افراد موفق یک کار معین و اثبات شده برای درآمد را مرتبا تکرار می کنند ،
    نه اینکه کارهای متنوع و متفاوت و ویژه را انجام دهند.

    مثالها:
    بقال سرکوچه، قصاب ، مرغی، تعمیرکار، مکانیک، نانوا، خیاط ، لباس فروش ،پارچه فروش، ..... 30 ، 40 ، 50 سال یک کار را تکرار میکنند چون درآمدزا است.
    ساندویچی، پیتزایی، فست فود، کافی شاپی هم سالها یک کار را تکرار می کنند چون درآمد زا است و قدرت پس انداز و افزایش ثروت را ایجاد می کند.
    فروشنده های بورس هر کالا، وارد کننده های متوسط و عمده کالا....
    تولید کنندگان متوسط و عمده کالا ......
    دامداران متوسط و عمده...
    کشاورزان متوسط و عمده...

    تاجران ، وکلای تراز اول ، پزشکان جراح، بساز بفروشها ! همه در همان ماجرا هستند.

    مهم این که باید یک چرخه تکراری درآمد زایی را یا ایجاد کنید ، یا وارد شوید.

    قبلا در مورد ایجاد و بهره برداری از فرصت ها مطلبی درج شده.

    با سپاس

    پ.ن:
    اون مورد های ویژه که امروزه مورد بحث و توجه و تعجب است..... ، در این مجموعه قرار ندارد.
    گشتی در لاله زار
    http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76138.0

    http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76141

    دیدگاه


      پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

      با سلام

      در مورد هدف و موفقیت از دکتر آزمندیان یه مطلب رو دیدم که خیلی به دلم چسبید درسته طولانیه ولی ارزش خوندنشو داره


      به چی میگن موفقیت؟

      به کسب چه دستاوردهایی میگن کسب موفقیت و اصلا یه فرد موفق کیه؟

      کسی که تونسته تو زندگیش به هرچی که میخواد برسه؟

      این انسان موفق چیکار کرده که تو یک کار خاص یا تو کارهای زیادی تونسته موفق بشه؟

      آیا راه خاصی برای رسیدن به موفقیت وجود داره؟

      برای رسیدن به هر هدف خاص که ممکنه هر فرد تو زندگیش داشته باشه و همه تلاشش رو میکنه که به اون هدف برسه آیا فقط یک راه یا چند راه محدود وجود داره یا نه؟

      آیا باید از قوانین خاصی پیروی کرد؟

      خب همه اینا بستگی داره که ما موفقیت رو چی تعریف کنیم! هر انسانی با توجه به شرایط و محیط اطرافش موفقیت رو به گونه ای متفاوت با دیگران تعریف میکنه. به عنوان مثال دانشجویی که در رشته شیمی دانشگاه آزاد کازرون درس می خونه وقتی میاد و تو کنکور ارشد رشته شیمی آلی دانشگاه آزاد شیراز قبول میشه خودش رو یه انسان موفق میدونه که تونسته تو این مقطع از زندگیش به موفقیت بزرگی دست پیدا کنه (البته اینجا منظورم مقایسه دانشگاهها و رشته ها و ... نیستا. سوء تفاهم نشه) اما ممکنه برای یک دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه صنعتی شریف موفقیت فقط به منزله ادامه تحصیل در یکی از دانشگاههای آمریکا باشه. پس هر کس با توجه به محیط اطراف و باورهایی که خونواده و مدرسه و رادیو تلویزیون و ... در او ساخته تصویری متفاوت از موفقیت در ذهن دارد و طبیعیه که متناسب با اون باورش تلاش میکنه. یعنی یه دانشجوی دانشگاه آزاد مثلا مهاباد که شاید باورش اینه که بالاخره بعد از چهار سال باید یه لیسانس بگیریم و بعد هم سربازی و بعد هم بزنیم تو سر خودمون دنبال کار بگردیم این انسان هرگز باور نداره که می تونه وقت بذاره و تلاش کنه و در یکی از بهترین دانشگاههای ایران ادامه تحصیل بده خب معلومه که همچین انسانی با این باورهای ویرانی که داره تصویر قشنگی هم از موفقیت نداره پس موفقیت برای چنین انسانی دست نیافتنی ست و دست نیافتنی هم هست چون خودش اینگونه خواسته اما اون انسانی که خب اونم تو همون دانشگاهه با همون اساتید و همکلاسیها درس میخونه آنجا که خانواده و دوستان باوری زیبا از موفقیت در او ساخته اند خود را یک انسان موفق میبینه و دلیلی برای درجا زدن و موفق نشدن نمیبینه پس موفقیت رو در نزدیکی خودش احساس میکنه به طوری که فقط کافیه دستشو دراز کنه و اونو در آغوش بگیره (یاد کارتون زبل خان افتادم) پس حالا که باوری زیبا از موفق شدن داره تلاش میکنه و به مصداق "لیس للانسان الا ما سعی" به هدفش میرسه که اونم بستگی به خودش داره که ممکنه خدا عین اون هدف رو بهش نده و دستاوردی زیباتر و عالی تر نصیبش کنه

      اما به طور کلی میشه گفت : موفقیت به مفهوم برخورداری از بسیاری مواهب است مثل رفاه، آرامش، مسافرت، استفاده از تعطیلات و ... . موفقیت یعنی کسب احترام، بزرگی و عزت در محیط کار و در عرصه اجتماع. موفقیت یعنی آزادی، رهایی از نگرانی، سرخوردگی و شکست. موفقیت یعنی احترام به خویش، دیدن آنکه زندگی پیوسته شادمانه تر و رضایت بخش تر می شود. موفقیت یعنی پیروزی

      اما در این بین یه نگاهی هم به اطراف خودمون بندازیم. چرا یه عده ای از افراد در دنیایی از ثروت و زیبایی ها و رضایت از پروردگارشون تمام لحظه لحظه های زندگیشونو عشق می کنن و دلی صاف و خالی از هر گونه پلیدی دارن. با زیباترین افراد جامعه معامله و معاشرت میکنند و از بهترین نعمت های خدا و امکانات جامعه برای خودشون و خونوادشون استفاده میکنن. بهترین اتومبیل BMW زیر پای پسرشه. بهترین و زیباترین لباسها و امکانات در اختیار دخترشه و آغوش گرمش همیشه به روی همسر مهربانش بازه و از همه مهمتر بر سجاده ای می نشیند و با خدایی که هر چه دارد از او دارد و هر لحظه حضورش را در کنارش حس میکند راز و نیاز میکنه به گونه ای که حاضر نیست حتی لحظه ای از مناجات با خالقش رو با تمام ثروتش عوض کنه وقتی یه نگاهی به این انسانها می اندازیم که البته تعداد این دسته از افراد هم بسیار کمه و این تو همه کشور های دنیا صادقه چه تو ایران و چه هر نقطه ی دیگه ای از دنیا که در هر جامعه ای در صد کمی از مردم اون جامعه جزو این دسته از افراد هستند و در مقابل این دسته، دسته ی دیگه ای از افراد هستند که البته تو ایران خودمون و در هر جای دیگری از این کره خاکی بیشترین درصد از مردم اون کشور رو تشکیل میدن و اونا افرادی هستند که تو زندگیشون نتونستن به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کنن چون بر این باوراند که نمیشه.انسانی که نه تنها موفقیت رو باور نداره بلکه خودش رو هم باور نداره و اصلا چون خودشو باور نداره به موفقیت هم نمی رسه و این انسان نه تنها نمیتونه یه عروسک ناقابل و ارزان قیمت برای دختر کوچکش بخره بلکه از اونجایی که خودش رو هم باور نداره نمی تونه عشق و محبتش رو به همسرش هدیه کنه چون خودش رو کسی نمی دونه.

      چه فرقیست بین انسانها؟

      چرا دو تا انسان که هر دوشون تو یه مملکت بزرگ شدن و اصلا تو یه شهر و چه بسی تو دوران بچگی با هم دوست بودن و هر دو شون در یه شرایط اقتصادی مشابه با هم تو کوچه ها بازی میکردند اما حالا یکی در دنیایی از اقتدار و توانمندی هر کاری دلش بخواد انجام میده و اون یکی...

      اجازه نده محیط اطرافت بر تو مسلط بشه و هر آنگونه که خواست تو رو هدایت کنه بلکه به مصداق "و سخرنالکم ما فی السموت و الارض" که خداوند در قرآن کریم فرموده اند : ما هر آنچه که در آسمانها و زمین است را به تسخیر تو در آورده ایم تو باید بر محیط اطرافت مسلط بشی و در راستای مشیت و اراده خداوند بر آن حکمفرمانی کنی و زندگی تو باید به گونه ای باشد که تو میخواهی نه اینکه تو به گونه ای باشی که زندگی میخواهد. خداوند هنگامی که من و تو را آفرید و دیگر انسانهایی را که الان می آفریند زندگی رو به تو هدیه داده. وقتی هدیه رو به کسی میدیم توقع داریم او از هدیه اش استفاده کند و از اون لذت ببره نه اینکه تو مطیع هدیه ات بشی که اون از تو استفاده کنه در غیر این صورت هدیه ای که باعث شود انسان در خدمت او قرار گیرد رو یه فرد نادون هدیه میده نه خدای عالمی که همه جهان در ید قدرت اوست. خدا میدونه چی به ما داده این ماییم که نمی دونیم چی گرفتیم و چطور باید از اون استفاده کنیم.اما چطور میشه که یه انسان از فرش به عرش میرسه و به نقطه ای میرسه که فقط زیبایی ها رو می بینه!

      همونطور که در ابتدا هم این سوال رو پرسیدیم که آیا برای رسیدن به موفقیت باید از قوانین خاصی پیروی کرد یا نه در جواب باید گفت بله! برای رسیدن به موفقیت حالا هر موفقیتی، باید یه سری قوانین رو رعایت کرد و در مقابل از انجام دادن یه سری کارها پرهیز کرد و موفقیت حاصل میشود. خب طبیعی هم هست و گرنه اگه اینطوری نبود که الان باید همه انسانهای دنیا افرادی کاملا شاد و خوشحال بودند در دنیایی از موفقیت ها اما چرا فقط یه سری افراد در گروههای کوچک به این مهم دست پیدا میکنند؟ جون اونها گاهانه یا ناگاهانه این قوانین رو اجرا میکنند. گاهانه اجرا میکنند چون به دنبال موفقیت هستند و برای اینکه از فقر به ثروت برسند گاهانه کتابها میخوانند و به سمینارها میروند و اجرا میکنند و نتیجه میگیرند اما عده ای هم ناگاهانه این اصول و قوانین رو رعایت میکنند. یعنی از بچگی وقتی تازه رفته کلاس اول پدر و مادرش برای او این باور رو ساختند که در هر زمینه ای اگه تلاش نکنی به هیچی نمیرسی و وقتی این بچه این باور در او ساخته میشود با تداوم این باور که برای هر چیزی باید تلاش کنم به طور ناخودگاه برای هرچیزی منجمله ادامه تحصیل تلاش میکنه. یعنی نه اینکه پدر و مادرش بگن عزیزم باید تلاش کنیا! نه! وقتی خودش پدر رو میبینه که برای بهتر شدن وضع زندگی چگونه تلاش میکنه ناخودگاه این باور در او ساخته میشود و تلاش می کند پس باید قوانین موفقیت رو رعایت کنی این یه قانونه و فرقی هم نمی کنه که کی اینارو اجرا میکنه ها. یعنی وقتی خدا میگه همه چیز برای انسان در سایه تلاش است وقتی هیتلر هم تلاش میکند که دیگه نمیخوام فقط یک سرباز باشم. آنجا که باورشو نسبت به سرباز بودنش عوض میکنه و حالا در راستای این باور جدیدش تلاش میکنه میشه هیتلری که همه دنیا می شناسنش. اما مگه خدا نمی دونست که اگه هیتلر به این درجه برسه چه کارهایی انجام میده و باعث مرگ چند میلیون انسان میشه؟ چرا خدا میدونست اما قانون قانونه. چه برای هیتلر چه برای من یا تو. مهم نیست مسلمونی یا یهودی. یه نگاهی بنداز مگه آمریکا چند ساله که بوجود اومده؟ هر تکنولوژی جدیدی که بوجود میاد یا از آمریکاست یا یه ربطی به آمریکا داره (دوستان خوبم امیدوارم برداشت غلط از این قسمت از حرفام نکنید. من عشق آمریکا نیستم. من عاشق ایرانم. کشورم رو دوست دارم و هر کاری که از دستم بر بیاد برای کشورم انجام میدم و یه وجب از خاک کشورم رو با تمام تکنولوژی غرب عوض نمیکنم اما باید بپذریم در حال حاضر شرایط اینجوریه اگر چه ایران با ایران چند سال پیش خیلی فرق کرده جون باورمون از ایرانی بودنمون فرق کرده که ما میتونیم در دنیا حرف اول رو بزنیم و دیگه جهان سومی نیستیم) اونا که مسلمون نیستن پس چرا تو این مدت کم اینقدر پیشرفت کردن؟ چون قانون قانونه . اگر به درستی اجراش کنی نتیجه میگیری اما اینجا دو تا موضوعه که پیش نیاز هر موفقیته و بدون این دو تقریبا میشه گفت موفقیتی حاصل نمیشه

      فرض کن میخوای از شیراز بری تهران اگر رسیدن به تهران رو یه موفقیت تلقی کنیم (همونطور که گفتیم موفقیت حتما نباید داشتن میلیونها دلار پول باشه. هر دستاوردی در دنیای یک انسان می تونه موفقیت باشه. حتی یک سلام کردن گرم و دلنشین) برای کسب این موفقیت هم باید یک سری قوانین و مقررات رو رعایت کنیم. باید از هنگامی که وارد جاده شدی به تابلوهای راهنمایی و رانندگی توجه کنی در غیر اینصورت هرگز موفق نمیشی و به مقصد نمی رسی. باید به تابلوهای راهنمایی و رانندگی توجه کنی پس اول باید بدونی. یعنی باید بدونی که فلان علامت نشانه چیست باید بدونی که تابلوی سبقت ممنوع یعنی چی! پس اول باید بدانی اما چطور بدانی؟

      هر شرکتی وقتی محصولی رو به بازار ارائه میده طرز استفاده از اون وسیله رو هم به صورت کاتالوگ در اختیار خریدار میذاره تا مشتری از اون اطلاعات استفاده کنه و از اون وسیله به بهترین نحو استفاده کنه و بهترین نتیجه رو بگیره تا در نهایت از خرید اون محصول احساس رضایت کنه و به دنبال آن به آن شرکت اعتماد کنه یا میشه گفت وقتی جاده ای توسط دولت ساخته میشه اداره راهنمایی و رانندگی در طول مسیر جاده تابلوهایی رو نصب می کنه که اطلاعات جاده و روش صحیح استفاده از اون رو نشون میده. مثلا تابلو با دنده سنگین حرکت کنید یا خطر ریزش کوه یا جاده لغزنده است و ... که بهت میگه باباجون این جاده اینم اطلاعاتش ما ساختیم شما استفاده کنید و کیف کنید و صحیح و سالم به مقصد برسی حالا اگه تو به این اطلاعات توجه نکنی و تصادف کنی و مجبور بشی راه آمده را برگردی اینجا دیگه مقصر خودتی. پس چرا بقیه که به علائم توجه می کنن تصادف نمیکنن؟ پس هر کس یا هر موسسه یا شرکت و ارگانی که وسیله ای رو در اختیار مردم قرار میده روش استفاده صحیح از اون رو هم در اختیارشون میذاره. دیگه بستگی به خود شخص داره که وقت میذاره اون اطلاعات رو مطالعه کنه یا نه! حالا به نظرت ممکنه خدا که بهترین هدیه رو به تو داده خدایی که به تو زندگی رو هدیه داده و تو رو به عنوران خلیفه اش روی زمین معرفی کرده ممکنه در قبال دادن این هدیه ارزشمند اطلاعات صحیح استفاده کردن از اون رو بهت نده؟ خدایی که عالم و عادل هست حتما روش زیبا زندگی کردن را هم در اختیار تو گذاشته به شرطی که تو نیز در جستجوی کسب این اطلاعات و زندگی بهتری باشی اما این ما هستیم که به اونا توجه نمیکنیم و از کنارشون رد میشیم. یه شعر خودم گفتم (البته اگه بشه بهش گفت شعر) که یه بیتش اینه : همی راندم در این دریا به شوق دیدن ساحل / چه ساحل ها گذ شت از من که بر کامم نگشت حاصل. حتی تو مثال قبل که گفتم، اون شرکت سازنده خودش نمیاد تو خونه ات بگه خب عزیزم تو بشین ما طرز استفاده صحیح از این دستگاه رو بهت نشون میدیم و نیازی نیست تو زحمتی بکشی. نه میگه اینجوریه خواستی از اطلاعاتش استفاده کن نخواستی هم دیگه به ما ربطی نداره وظیفه ما اینه که این اطلاعات رو در اختیارت بذاریم بقیه اش به عهده خودت. خدا هم همینطوره یعنی خدا اومده تو رو آفریده و قوانین و رازهای موفقیت رو هم آفریده دیگه کاری نداره. میگه پیامبرم رو واستون فرستادم. کتاب واستون فرستادم و اصلا از هر پدیده ای که آفریدم استفاده کنید و رازهای زیبا زندگی کردن رو یاد بگیرید منتظر نباش که خدا بیاد تو خونه ات مستقیما بهت بگه چکار کنی. فیلم مارمولک رو فکر کنم همتون دیدید اون جمله ای که میگفت به تعداد آدمای دنیا راه هست برای رسیدن به خدا. آره به تعداد آدمای دنیا راه هست برای رسیدن به موفقیت و خوشبختی و دکتر آزمندیان دقیقا داره همین کار رو انجام میده یعنی داره با تکنولوژی فکر راز ها و قوانینی که خداوند برای نجات بشر وضع کرده رو بازگو میکنه و مثل یک آینه انوار الهی رو که از جانب خداوند ساطع می شود رو به سمت ما ایرانیان منعکس میکنه و چه بسیاری از ما انسانها که غافلیم.

      اما نکته دوم که بسیار بسیار مهمه اینه که وقتی تو یاد گرفتی باید اول بدانی و وقتی دانستی حالا باید اونارو اجرا کنی. یعنی اگه تو تو جاده یه تابلویی دیدی مبنی بر این که 500 متر جلوتر یه پیچ تند هست و تو اینو دیدی و فهمیدی و دانستی اگه بهش عمل نکنی و سرعتت رو کم نکنی و آماده پیچیدن نشی خب معلومه دیگه میری ته دره و نابود می شی و یا اگه تو دفترچه طرز استفاده از مثلا ساعتت نوشته این وسیله نباید با آب تماس پیدا کنه و تو اینو خوندی من بهت میگم آفرین باریکلا الان تو میدونی که این ساعت ضد آب نیست اما اگه تو عمل نکردی خب معلومه دیگه به محض اینکه با آب تماس پیدا کنه دیگه غیر قابل استفاده میشه و اونو از دست میدی. قوانین موفقیت هم در زندگی برای کسب موفقیت همینه یعنی بعد از اینکه دانستی و اونارو از طرق مختلف یاد گرفتی حالا باید اجرا کنی و به کار ببندی. دکتر آزمندیان همیشه این جمله رو تو سخنرانی هاش میگه که اطلاعات یک قدرت بالقوه است. به تنهایی کاری نمی کنه و باید بعد از دانستن اجرا کنی.

      پس برای کسب موفقیتهای بزرگ در زندگی و هر زمینه ای اول باید بدانی و بعد باید اجرا کنی و باز هم به قول دکتر آزمندیان عزیز تا نشوی نمی شود و تا نروی نمیرسی. اول باید بشی باید انسان دیگری بشی باید انسان زیبای دیگری بشی و بعد حرکت کنی تا به مقصد برسی و همه انسانهای بزرگ که الان به موفقیت ها رسیده اند از این قاعده مستثنی نبوده اند و به همه دوستان خوبم که واقعا خواهان موفقیت هستید و تصمیم گرفته اید که کاری در دنیای خودتون انجام بدید تاکید می کنم حتما با دکتر آزمندیان همراه بشید.


      به همین سادگی :nice:
      تجربه معلم خشنی هست اول امتحان میگیره بعد درس میده !!!
      به دلیل برخی مشکلات بوجود اماده دیگه امکان ادامه فعالت در این انجمن مقدور نیست.

      دیدگاه


        پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

        از دوستانی که این بحث رو شروع کردن و تجربیاتشون رو در اختیار همه قرار دادن تشکر میکنم مخصوصا جناب کی نژاد و دایی احمد :job:

        یه چیز دیگه ای که توی کار مهمه نحوه قرارداد بستنه که توی کارهای پروژه ای و شرکتی خیلی اهمیت داره و دونستن شرایط یه قرارداد و نحوه قرارداد بستن برای ادامه کار حیاتیه و تضمین میکنه که کار شما چقدر ارزش داره و در زمان پایان پروژه شما به پولتون میرسید نحوه قرارداد بستن بستگی به نوع کار داره من چند تا از شرایطی که میدونم میگم و از دوستان با تجربه تر خواهش میکنم برای کاملتر شدن این موارد کمک کنند:
        1-قرارداد توی سه نسخه (کارفرما مجری و نسخه بایگانی) و یا دو نسخه (کارفرما مجری) تهیه میشه
        2- قسمت اول قرارداد شامل قسمت معرفی طرفین اعم از حقیقی(فرد ) یا حقوقی (شرکت )است
        3- نوع قرارداد حتما باید مشخص شده باشه
        4-تاریخ قراداد شامل تاریخ عقد قرارداد ، تاریخ شروع پروژه و مهلت انجام پروژه
        5-توضیح کامل در مورد پروژه این قسمت خیلی مهمه چون شما نمیتونید برای کسی که نمیدونه چه انتظاری از پروژه داره چی درست کنید باید تمامی موارد پروژه کاملا روشن و واضح بیان شده باشه
        6- باید مشخص شده باشه که کارفرما ایا توانایی اضافه کردن به پروژه و یا حذف کردن قسمتی از پروژه رو داره یا نه
        7- بسته با تقاضای کارفرما موارد تشویقی در انجام زودتر از موعد پروژه و یا تنبیهی در زمان دیرکرد
        8- باید مشخص شده باشد که چه کسی هزینه های ساخت نمونه اوله را پرداخت میکند
        9-محل انجام پروژه
        10-باید قرارداد ذکر شده باشد که در هنگام تحویل پروژه مجری پروژه کد ها و نقشه ها را در اختیار کارفرما قرار میدهد یا خیر
        11- تضمین برای رفع اشکالات احتمالی نمونه اولیه
        12-امضا و اثر انگشت در مورد افراد حقیقی و امضای مدیر عامل و مهر شرکت در موارد حقوقی

        این مواردی بود که به ذهن من رسید البته موارد بر اساس نوع پروژه کم یا زیاد میشن از دوستان با تجربه تر خواهش میکنم برای کاملتر شدن این موارد چیزهایی که به ذهنشون میرسه رو بگن تا استفاده کنیم . درکل مواظب باشید مثل من ثمره یک ماه زحمتتون به خاطر نداشتن یه قرارداد درست و حسابی از بین نره :-?? :angry:
        گل سرخ گل سرخ است و خار , خار . نه خار بد است و نه گل سرخ خوب . اگر انسان از روي زمين محو شود , گلها آنجا خواهند بود و خارها نيز آنجا . اما ديگر كسي نيست كه بگويد گلهاي سرخ خوبند و خارها بد !

        دیدگاه


          پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

          دست همگی درد نکنه . در مورد تمرکز و تخصص . تخصص بنده در زمینه ایه که توی ایران بهش احتیاجی ندارند! فرعیات ناشی از چیزایی هست که دیگران در ایران قابلیت انجامش رو ندارند تا کار رو بدم دستشون یا هزینه های بالا میگیرند. :job:
          +من مجبورم برنامه نویسی FPGA بکنم. در حد ایران در بالاترین سطحش این کارو می کنم هرچند تنها برای نیاز فرعی،عدم توانایی دوستان در سطح مطلوب من، قیمت بالا برای کارایی که توی نیم ساعت انجامشون میدم. بی تعارف در حد مورد نیاز از مباحث تئوری DSP دانشجو های ارشد و دکتری و در نهایت پیاده سازیش، اطلاع ندارند. آخر پردازش سیگنال رو سر هم بندی 4 تا بلوک با سیستم جنریتور توی متلب می دونند.
          +من با هر میکرو ای و DSP که لازم باشه ،کار می کنم از AVR تا dsp های تگزاس هرکدومم یه جا مجبورم به کار ببرم(از کنترل یه سینتی سایز تا کنترل موتور یه بخشی!) چون من به جایی وصل نیستم برای کارای تحقیقاتی واقعی بخوان بودجه بدند. و من برای برنامه نویسی به کسی بخوام پول بدم.
          +من مجبورم برد های چندلایه طراحی کنم . چون هزینه ی خرید چندتا برد مثلا اولوشن virtex4 هر کدومش 3-4 تومن در میاد توی ایران! اما ساختش با مشخصات مورد نظر من کمتر از این میزانه. از اونور اعتقاد دارم اون مهندسای ایرانی که دم از طراحی مدارات چندلایه می زنند و هنوز چندتا داکیومنت در مورد پروتکل های ارتباطی سرعت بالا نخوندند و با آتو روت و بدون اطلاع دقیق از مباحث فنی ، با سعی و خطا، ادعای طراحی مدار می کنند هم در حد تخصص لازم برای وارد شدن به این پروزه رو ندارند که بگم گروهی کار کنیم! مایه دردسرند. پس مجبورم خودم تا آخرین حدی که توی اینترنت و منابعش جا داره اطلاعات لازم فنی و تخضضیش رو در بیارم که خراب کاری نکینم. خرابکاری و یه اشتباه کوچیک که هزارتاش توی طراحی برد ها تو ایران رخ میده بعضی واقتا باعث به باد رفتن اعتبارم اونورم میشه! سرم زیر گیتونه! چون دمم به جای وصل نیست!!!
          +من مجبورم با سالیدورک کار کنم و انواع روش های ساخت رو بدونم چون بچه های مکانیک یکی از این کارا رو بخواد برام انجام بده هزینه ی بالایی می خواد!
          من متریال ها ،تحلیل تنش های مکانیکی و حرارتی رو در حد خوبی میدونم پس می دونم برای [glow=red,2,300]مدیریت اجرای یه پروژه با یه گرید خاص[/glow] چی کار باید کرد! این رو مرکز ماهواره علم و صنعت و الباقی نمی دونند! و اینم از صدقه سر دوستان اونوره . اجبار اینکه برد های طراحی باید استاندارد های خاصی داشته باشند هرچند در محصول نهایی به کار گرفته نشند فقط در حد پایلوت و آزمایشگاهی!
          من نمیتونم به کسی برای طراحی یه PA مخابراتی با مشخصات مورد نظرم پولی بدم! چرا!؟ چون با یه دید روی نمونه کارای یه شرکت که روی هر برد شامل یه ترانزیستور و بایاس-تی و خازن های بلاکینگش میفهمم مهندسای طراحش نمیدوند حالت ترنزینت توی این مدارا مهم هست یا نه! دیمی طراحی کردند! عشقشون اینه که یه خط میکرواستریپ کشیدن و 2 تا استاب هم گذاشتند رفتن توی ADS مدلکی هم زدند! روی هر برد هم 4-5 تومن می خورند. اینم کاریه که من بهتر از هر کس دیگه ای می تنم طراحی کنم.

          من برای طراحی سینتی سایزام لازم نیست برم فلان شرکت برای سینتی سایزر های مزخرفشون 10-13 تومن بدم! بسیار عالی ترش رو خودم طراحی می کنم ! چیزی که اونا طراحی نمی کنند! (توی همون قطعات آنالوگ دیوایس و نرم افزاراش دست و پا میزنند)

          من برای کارام احتیاج به ساخت قطعه دارم! و کارگاه های ایران تخصص کافی برای ساخت قطعه (مکانیکی) ندارند. در نتیجه هزینشون بالاست! در نتیجه من CNC ساز نمی خواهم بشم . مجبورم به جای اینکه 10 تومن بدم برام 4 تا قطعه رو به صورت چرت یه مهندس مکانیک صفر کیلومتر بسازه ، خودم بسازمش. ( که احتمالا شایدم خریدم شایدم نخریدیم.)
          من مجبورم برنامه نویسی کنم چون از 14 سالگی این کار کردم و توش حرفه ای هستم . هزینه ی برنامه نویسی های بینهایت ابتدایی و پیش پا افتاده مقلا برای یه کافی شاپ رو میدونید چقدره!؟ قیمت 4 سال پیشش رو دارم! یکی از دوستام هنوز توی این کاره . کسی که از من یاد گرفت برنامه نویسی رو ! البته در حد همون برنامه نویسی برای کافی شاپ و پیتزا فروشی های ......!)
          بنده سرمایه اولیه چندانی نداشتم و از زیر هزار من خاک توی یه کشور عقب افتاده خودم رو کشیدم بالا . این اجباره که باعث شده من توی زمینه ها ی دیگه وارد بشم و خودم رو توی این زمینه ها در سطح بالایی هم اتفاقا می دونم . چیزی که خیلیا با یک دهمش خودشون رو توش متخصص می دونند. با یک صدمش نخبه!

          مشکل من این مسیر اشتباه در تخصص و تبهر در یه زمینه نیست ! پروژه به من داده بشه من به بهترین شکل ممکن جمعش می کنم . اما داستان اینجاست من پروژه هام شامل کارای مشارکتی تحقیقاتی هست که از طریق دوستام بهم پیشنهاد میشه(نه در ایران) که هیچ وقت بحث مبالغ هنگفتی توشون نیست. هرچند همون کار توی ایران اگر قرار بود یه شرکت انجام بده چند صد میلیون براش می خواست . و پروژه های اینور آبی هم چیزای چرت و پرت بی ارزشی هست که کارفرما از بیسوادی مسئولین میلیاردی بابتش می خواد پول بگیره و چند تومن بندازه کف دست طراح مربوطه و البته سر و ته پروزه هاشون از نظر علمی هم هیچ و پوچه!

          چند موضوع کلیدی در مورد بحث پول!
          1- من اگر تمام درآمدم رو میریختم به حسابم و بابت کار تحقیقاتی خودم خرج نمی کردم الان یه CLS350 زیر پام بود! اما الان گیر خم و پیچ کاریم تا پروژه برسه دستم و یه بخش دیگه کار رو پیش ببرم.
          2- من اگر وارد کار پیمانکاری از طریق یکی از دوستام میشدم و جدول خیابون و تابلو راهنمایی رانندگی مزدم الان چند میلیارد داشتم! هنوزم این راه برام بازه! البته یه چند میلیاردی هم از شهرداری طلب کار بودم احتمالا!
          3-من سربازیم درست شه ،ویزا بگیرم فرداش آمریکام به مثل اب خوردن RA میشم یا حتی چیزی فراتر از اون ! پس محتاج دانشگاه و پول اینورم نیستم.
          4- من اطلاعاتم بهم وحی نشده! از دانشگاه و خوندن یک میلیون کتاب و مقاله هم بدست نیمده! از سر کلاس کسی هم نبوده! از وارد شدن به بطن پروژه های واقعی بوده که اینورم از این خبرا نیست! اینکه پروژه ای رو دارم اینجا انجام میدم, با بودجه ی شخصی بیشتر [glow=red,2,300]یه لطف به کشورمه[/glow] نه از سر فلاکت و بدبختی یا رویا پردازی و بلند پروازی های احمقانه. فقط دلم می خواست این کشور انقدر عقب مونده نباشه که لنگ یه دستگاه برای یه کاری باشه، هرچند دیگه داره شدیدا نا امیدم می کنه .

          دوستان شرکتی من باهاشون سر یه موضوعی مکاتبه می کردم مجبور شدم فیلد پروژه ای که درام روش کار می کنم رو با تغییراتی بهشون بگم! بیس ماجرا و حتی می تونم بگم 90% یکیه! فقط فرقش اینه اولی جنبه نظامی می تونه پیدا کنه ولی دومی جنبه پزشکی و بیولوژیک و از این دست داره! ماجرا همچین بالا گرفت که من یه سری پیپر نوشتم دادم بهشون! مدیر تحقیقاتیش گفت ما می تونیم بهتون کمک کنیم! قطعاتی داریم که هنوز به بازار ندادیم ،اگر به کارتون میاد در اختیارتون قرار بدیم!

          فرق آمریکا رو ببنید با ایران!

          [glow=red,2,300]مسیر از اینجا به بیراهه میره...[/glow]
          وقتی من پروژه ی رو از یه خط فقط شامل موضوع که هیچ ساختار و مفهومی نداره برای یه استاد تا حد استخراج اطلاعات و انتخاب سیستم و طراحیش جلو میبرم! میگم [glow=red,2,300]کل سخت افزار + کل نرم افزار رو من می نویسم![/glow] سیستم آخرین تکنولوژی روز دنیاست! من نصف سخت افزارشم از طراحی قبلیم دارم احتیاج به اتاق آنت-نتورک آنالایزر و چیزی زیر 100 تومن بودجه دارم میگه همه چی [glow=red,2,300]اوکی [/glow]. نامه میدم برو 200-300 تومن از فلان جا بودجه بگیر! نشد برو فلان جا! نشد اون یکی جا!... 100 میلیون تومن بودجه برای اون کار قیمت برنامه DSP اش هم نمیشه . باید براش چند میلیون دلار خرج کنند من مفت انجامش میدم . اما حتی در این حد باید تازه برم [glow=red,2,300]گدایی بودجه کنم! [/glow]کاری که برای کار خودم نکردم. آیا برای انجام پروژه در ایران باید نامه دستم بگیرم برم دفتر ریاست جمهوری و فلان وزارت خونه و فلان جا و... تا بودجه بدهند یا ندهند!؟ آیا این جزو کار تخضضی یه مهندسه!؟ (تازه کار هم نهایتا تمامش به اسم دانشگاه هست . اگر شرکتی وارد بشه 20% دانشگاه باقی هم قرار داد کارفرما مشخص می کنه) یا باید این رو به تخضض هام اضافه کنم!!!؟

          من نمی خوام زندگیم رو برای فروش آیفون تصویر ،فروش چهارتا PLC و کیتای آموزشیش، دلالی، نصب دوربین مدار بسته ، خرید سیستم های BMS چسنس و نصبش توی ایران (در حد چهارتا پیریز و یه پد مثلا هوشمند(!!!!!!!!!) و ساخت درایور و اینورتر و این چیزا تلف کنم ! قابل ذکره بخشی از سرمایه اولیه من از فروش درایور های نیمچه صنعتی بوده! [glow=red,2,300]کشت مرده ی علم و این رمانتیک بازی ها هم نیستم. فقط با کاری که می کنم حال می کنم. [/glow]همین!
          Gracias A La Vida
          [glow=red,2,300]ساخت فرز CNC[/glow]
          http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=56308.0
          http://up9.iranblog.com/images/4xd21f8vemt8g46011fx.jpg
          زمین سفت است و آب شلست و هوا نرم است و همه چیز عالیست در این حوالی...

          دیدگاه


            پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

            در هر صورت برای من اهمیتی نداره که اینجا بتونم پروژه میلیونی و میلیاردی برای کارای واقعی با تخصص خودم بگیرم یا نگیرم! اگر گرفتم که توی ایران کار می کنم. اگرم نگرفتم که بعد این داستان سربازی، اونورم .
            [glow=red,2,300]سوالم در حقیقت این بود چجوری شما پروژه هایی با این مبالق اینجا می گیرید! [/glow]نه اینکه چرا من بیکارم! مشکل انجام کارای مشخص یا انجام یه پروژه کامل رو ندارم . یا گیر مدیریتشم . یا ... مشکل بحث شیرین مروبط به بودجه گرفتن برای پروژه هایی هست که تیو آمریکا سر ودست میشکنند براش و توی ایران میگند برو دنبال بودجش!(شایدم گداییش=برو اینور نشد اونور !نشد فلان ور! شایدم داستان دیگه ای داره و روندش اینجا اینجوریه! ا)

            در مورد چند پست :
            من نا امیدی رو القا نمی کنم. چون اگر هدفتون پول باشه همین قدر که کمی خوی شارلاتانی رو داشته باشید اینجا میلیاردر میشید . اونم نداشتید با کارای ابتدایی مثل نون فورشی بگیرید تا نصب آیفون تصویری و درب اتومات و این داستاا زندگی خوبی خواید داشت.

            کار!! شک نکنید هیچ کس توی اینجا به اندازه من سختی نکشیده و کار تخصصی به کنار کار فنی هم نکرده! حمالی هم نکرده! از بیل زدن و جوشکاری تا شاگرد مکانیکی در نوجوونی ! هرچند به تمایل خودم بود.

            در هر صورت منم پیشنهاد می کنم نا امید نشید!!!!!!! البته اگر به پیشنهاد من باشه من که خداوندگار امید بودم این مملکت به بادمون داد . باقی دوستان که رفتن خارج همشون بهبود یافتند و حال دارند می کنند.... یعنی زندگی می کنند! باقی که ایرانند در مرز خود کشیند! مخصوصا اگر بچه مایه دار نباشند!
            Gracias A La Vida
            [glow=red,2,300]ساخت فرز CNC[/glow]
            http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=56308.0
            http://up9.iranblog.com/images/4xd21f8vemt8g46011fx.jpg
            زمین سفت است و آب شلست و هوا نرم است و همه چیز عالیست در این حوالی...

            دیدگاه


              پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

              در هر صورت منم پیشنهاد می کنم نا امید نشید!!!!!!! البته اگر به پیشنهاد من باشه من که خداوندگار امید بودم این مملکت به بادمون داد . باقی دوستان که رفتن خارج همشون بهبود یافتند و حال دارند می کنند.... یعنی زندگی می کنند! باقی که ایرانند در مرز خود کشیند! مخصوصا اگر بچه مایه دار نباشند!
              به نام خدا سلام دوست عزیز اینجوری که شما میگی به نظر میرسه شما خودت ناامیدتر از همه ای حالا چرا آمریکا رو با ایران مقایسه میکنی میدونی بودجه کشور اونها چندین برابر کشور ما هست جدا از اون خود آمریکا هم الان اوضاع اقتصادی وخیمی داره و با این اقتصاد و نظام سرمایه داری ناعادلانه اش معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارش هست اینجوری هم که شما برداشت میکنی نیست شما مشکلت اینه که بیشتر داری به خودت تلقین میکنی که خیلی سختی کشیدی و البته به دیگران بد نیست هدف اولیه رو کسب رضای خدا و خدمت به خلق خدا قرار بدی درسته پول هم مهمه ولی انگار شما همه چیز رو عملا همین قرار دادی یقین بدون هزاران برابر تو در کشور چین زندگی میکنند که اطلاعات علمیشون چندین برابر شماست و با شرایط خیلی سختتر از شما با افتخار به کشور خودشون خدمت میکنند چون شرایط کشورشون رو درک میکنند و البته توی ایران هم از این دست آدم ها زیاده مثل خیلی از بچه های همین سایت و سایتهای دیگر علمی کشور و مراکز علمی یا مثل خیلی از دانشمندان جوان هسته ای کشور شما فکر میکنی اونها اونور مرزها پیشنهاد نداشتند با شرایط مادی خیلی بهتر پس چرا نرفتند؟ چون شرایط کشورشون رو درک میکنند و نمیخواند از مشکلات فرار کنند به هر ترتیب من امیدوارم شما یک مقدار در افکارتون تجدید نظر کنید انشاا... موفق باشید.
              آيا كسى كه وعده نيكو به او داده‏ايم و او به آن خواهد رسيد، مانند كسى است كه از كالاى زندگى دنيا بهره‏مندش گردانيده‏ايم [ولى‏] او روز قيامت از [جمله‏] احضارشدگان [در آتش‏] است؟ (61)(سوره قصص)

              دیدگاه


                پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                نوشته اصلی توسط پژوهان
                من به همگی تبریک میگم. واقعا کارتون درسته . از 100 -200 میلیون صحبت می کنید. من که از این شانس ها نداشتم تا با شرکت های اینجور دست و دلباز آشنا بشم که از این پروژه ها بگیرم.
                با سلام
                اون قسمت از نوشته ها که قرمز شده، در جایی از تاپیک اشاره به این مبالغ نشده ، مگر مورد حداکثر های قابل دستیابی برای پروژه های خاص!
                و نیز هیچ عضوی از اعضا، اشاره به بستن قرادادهای قیمت بالا ، نداشتند!

                حیطه تخصصی که شما در آن فعالیت می نمایید، طبق نوشته بعدی خودتان ، دو خانواده از کاربردها(مشتریان) را دارد!
                بخش نظامی که کانال ورود به آنرا می شناسید و محدودیتها و مسایل آن...( حداقل در علم و صنعت از کانال دکتر حجت و دکتر سلیمانی و دکتر بلندی )
                حیطه پزشکی و تشخیصی که بر مبنای اطلاعات موجود، سازمانی که در سطح پردازش سیگنالهای تشخیصی مانند اولتراسوند و mri , ctscan و ... کار کند ، دیده نشده!
                و نیز سیستم تشخیصی بر مبنای ultra wide band ....
                بنابراین در ایران شما می توانید در لبه جلویی این فعالیت باشید و سختی ها را تحمل کنید و این دانش و فن آوری را بومی سازی کنید.( دوندگی در اندازه 10 نفر آدم فعال!)

                یکی از مهمترین مهارتها ، " فروشندگی افزاینده " است!
                یعنی هر کالا، یا مهارت، یا خدمتی که قابلیت عرضه به دیگران را دارد، بتوانید با سرعت و قیمت مناسب و با افزایش تعداد مشتریان، عرضه کنید.

                مهارتهای روانشناسی، سخنوری ،نفوذ در افراد ، تسلط بر ذهن مخاطب، ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطب، از جمله نیازهای این بخش است.

                افراد صاحب فن مانند شما ، در صورت علاقمندی به فعالیت انفرادی ، یا ایجاد سازمان/شرکت/کسب و کار، شخصی ، باید از آن مهارت فروشندگی نیز برخوردار باشند.

                جناب آقای پژوهان، و نیز سایر دوستان، (خودم هم مخاطب این موضوع هستم):
                هر مقدار مهارت داشته باشیم، تا امکان ارایه و عرضه به مشتری را نیابیم، بهره مادی متناسب که بخشی از انگیزش را ایجاد می کند، بدست نمی آوریم.

                ما فنی کار ها ، باید سواد اضافه تری هم یاد بگیریم:( اگر سطوح بالاتر از کارمندی را می خواهیم)

                1- مدیریت ( مدیریت شخصی- مدیریت مالی- مدیریت سازمانی-مدیریت منابع انسانی...)
                2- کارآفرینی ( مراحل تکوین ایده و انتخاب طرح - طراحی اولیه و تفصیلی - تهیه منابع و تسهیلات - و .... )
                3- بازاریابی و فروشندگی ( روانشناسی، سخنوری ،نفوذ در افراد ، تسلط بر ذهن مخاطب، ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطب، )
                ....

                از هر 100 نفر فنی ، 2 تا 3 نفر به مرحله کارآفرینی و کارفرمایی می رسند و
                بخشی از آنها استعداد مادرزادی دارند(رهبران ذاتی) و بعضی بر اساس تجربه زیاد( هزاران راه را آزمایش می کنند) و بعضی با مطالعه و آموزش و بعضی با رانت.

                دوره های مدیریت کسب و کار را پیدا کنید و شرکت کنید.

                یک مثال اساسی برای همه:

                در انتخابات، مردم به چه رای می دهند؟
                مردم به سخنان و حرفهای کاندیدا ها و مقدار نفوذ و تسلط آنها بر ذهن خویش رای می دهند.

                مهمتریت قدرت و اسلحه سران در طول تاریخ ، قدرت سخن آنها بوده است.( که حکومت خود را بر اطرافیان خود و یاران خود و مردم خود باورانده اند و گاهی دیکته نموده اند.)

                بیل گیتز و استیو بالمر و مرحوم استیو جابز و لری الیسون و .... را که همه می شناسیم.( کلیپ های سخنرانی آنها را ببینید...)

                قدرت کلمه و سخن و سخنوری را بسیار بالا بدانید.

                با سپاس

                پ.ن:
                ضمنا در صورت تمایل، جزییات بیشتری از پروژه تان را و مراکزی که مراجعه برای ارایه آن داشته اید ، برای من pm فرمایید.

                پ.ن1:
                یک شاخص برای همه دوستانی که مایل به کارآفرینی هستند:
                از زاویه دید دیگری به موضوع وارد شوید:

                1- هدف مالی را مشخص کنید ( مثلا درآمد خالص سالانه :
                5 میلیون - 10 میلیون - 20 میلیون -
                50 میلیون - 100 میلیون - 200 میلیون -
                500 میلیون - 1 میلیارد - 2 میلیارد -
                5 میلیارد - 10 میلیارد - 20 میلیارد -
                50 میلیارد - 100 میلیارد - 200 میلیارد -
                500 میلیارد - 1000 میلیارد - 2000 میلیارد -
                5000 میلیارد - 10000 میلیارد - 20000 میلیارد -
                50000 میلیارد - 100000 میلیارد تومان )

                2- کالا(محصول)، مهارت، خدمت، برای عرضه به مشتریان باید داشته باشید که:
                یک - تعداد مشتریان بالقوه * مقدار پولی که مایلند برای آن بپردازند = ( از ده برابر هدف مالی شما بزرگتر باشد) ( چون سهم رقبا و تاخیر در خرید و عوامل مقابله کننده دیگر را هم داریم )
                در طول زمان برای افزایش سهم بازار و بازار سازی تلاش خواهیم نمود.
                دو - ظرفیت مدیریتی-فنی-مالی مجموعه شما ، از مقدار ظرفیت مورد نیاز برای آن فعالیت بیشتر باشد.
                سه - امکان رفتن به ردیف بالاتر از اهداف مالی ، فراهم باشد.( نوع کار امکان توسعه و گسترش را داشته باشد.)

                پ.ن2:
                این خبر را بخوانید:
                استیوجابز مینیاتوری کیست؟+تصاویر

                http://www.entekhab.ir/fa/news/44228
                گشتی در لاله زار
                http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76138.0

                http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76141

                دیدگاه


                  پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                  با سلام
                  در این پست، تعدادی از عناوین آموزشی که مورد نیاز اهالی کار می باشد و در دروس برق از آنها ، اطلاع زیادی وجود ندارد ، درج می نمایم:

                  از مدیریت و اقتصاد و بازرگانی:

                  1- مدیریت رفتار سازمانی
                  2- مدیت منابع انسانی
                  3- مدیریت تولید
                  4- مدیریت منابع مالی
                  5- اقتصاد خرد
                  6- اقتصاد کلان
                  7- ....

                  از مهندسی صنایع :

                  1- نظام کیفیت و الزامات آن
                  2- طراحی و تکوین محصول
                  3- benchmarking
                  4- طراحی آزمایشات
                  5- توسعه کیفی محصول
                  6- روشهای حل مسئله
                  7- شش سیگما
                  8- کالیبراسیون
                  9- کنترل فرآیند آماری
                  10- تحلیل آثار عیوب/شکست در فرآیند طراحی
                  11- تحلیل آثار عیوب/شکست در فرآیند تولید
                  12- ....

                  کارآفرینی و موفقیت:

                  1- طراحی کسب و کار
                  2- مدیریت کسب و کار آزاد
                  3- قورباغه ات را قورت بده - پنیر من را کی خورد - n نکته در موفقیت - n خصوصیت افراد موفق .........
                  4- آیین سخنوری
                  5- نفوذ در افراد
                  6- بازاریابی
                  7- تکتیک های فروشندگی

                  ........................

                  به مرور به این لیست اضافه می شود.

                  با سپاس
                  گشتی در لاله زار
                  http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76138.0

                  http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76141

                  دیدگاه


                    پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                    نا امید یا امید وارد . در هر صورت ... هرکی یه بخشی از نوشته من رو بند می کنه و هرچی دلش هخواست میگه. من رو کسی در اینجا مشخصات واقعی نمیشناسه برای همین نوشته هام هیچ تاثیری روی کارم نداره و یا مقایسش با چینی ها(!!!) ...

                    با سلام
                    اون قسمت از نوشته ها که قرمز شده، در جایی از تاپیک اشاره به این مبالغ نشده ، مگر مورد حداکثر های قابل دستیابی برای پروژه های خاص!
                    و نیز هیچ عضوی از اعضا، اشاره به بستن قرادادهای قیمت بالا ، نداشتند!

                    حیطه تخصصی که شما در آن فعالیت می نمایید، طبق نوشته بعدی خودتان ، دو خانواده از کاربردها(مشتریان) را دارد!
                    بخش نظامی که کانال ورود به آنرا می شناسید و محدودیتها و مسایل آن...( حداقل در علم و صنعت از کانال دکتر حجت و دکتر سلیمانی و دکتر بلندی )
                    حیطه پزشکی و تشخیصی که بر مبنای اطلاعات موجود، سازمانی که در سطح پردازش سیگنالهای تشخیصی مانند اولتراسوند و mri , ctscan و ... کار کند ، دیده نشده!
                    و نیز سیستم تشخیصی بر مبنای ultra wide band ....
                    بنابراین در ایران شما می توانید در لبه جلویی این فعالیت باشید و سختی ها را تحمل کنید و این دانش و فن آوری را بومی سازی کنید.( دوندگی در اندازه 10 نفر آدم فعال!)

                    یکی از مهمترین مهارتها ، " فروشندگی افزاینده " است!
                    یعنی هر کالا، یا مهارت، یا خدمتی که قابلیت عرضه به دیگران را دارد، بتوانید با سرعت و قیمت مناسب و با افزایش تعداد مشتریان، عرضه کنید.

                    مهارتهای روانشناسی، سخنوری ،نفوذ در افراد ، تسلط بر ذهن مخاطب، ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطب، از جمله نیازهای این بخش است.

                    افراد صاحب فن مانند شما ، در صورت علاقمندی به فعالیت انفرادی ، یا ایجاد سازمان/شرکت/کسب و کار، شخصی ، باید از آن مهارت فروشندگی نیز برخوردار باشند.

                    جناب آقای پژوهان، و نیز سایر دوستان، (خودم هم مخاطب این موضوع هستم):
                    هر مقدار مهارت داشته باشیم، تا امکان ارایه و عرضه به مشتری را نیابیم، بهره مادی متناسب که بخشی از انگیزش را ایجاد می کند، بدست نمی آوریم.

                    ما فنی کار ها ، باید سواد اضافه تری هم یاد بگیریم:( اگر سطوح بالاتر از کارمندی را می خواهیم)

                    1- مدیریت ( مدیریت شخصی- مدیریت مالی- مدیریت سازمانی-مدیریت منابع انسانی...)
                    2- کارآفرینی ( مراحل تکوین ایده و انتخاب طرح - طراحی اولیه و تفصیلی - تهیه منابع و تسهیلات - و .... )
                    3- بازاریابی و فروشندگی ( روانشناسی، سخنوری ،نفوذ در افراد ، تسلط بر ذهن مخاطب، ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطب، )
                    ....

                    از هر 100 نفر فنی ، 2 تا 3 نفر به مرحله کارآفرینی و کارفرمایی می رسند و
                    بخشی از آنها استعداد مادرزادی دارند(رهبران ذاتی) و بعضی بر اساس تجربه زیاد( هزاران راه را آزمایش می کنند) و بعضی با مطالعه و آموزش و بعضی با رانت.

                    دوره های مدیریت کسب و کار را پیدا کنید و شرکت کنید.

                    یک مثال اساسی برای همه:

                    در انتخابات، مردم به چه رای می دهند؟
                    مردم به سخنان و حرفهای کاندیدا ها و مقدار نفوذ و تسلط آنها بر ذهن خویش رای می دهند.

                    مهمتریت قدرت و اسلحه سران در طول تاریخ ، قدرت سخن آنها بوده است.( که حکومت خود را بر اطرافیان خود و یاران خود و مردم خود باورانده اند و گاهی دیکته نموده اند.)

                    بیل گیتز و استیو بالمر و مرحوم استیو جابز و لری الیسون و .... را که همه می شناسیم.( کلیپ های سخنرانی آنها را ببینید...)

                    قدرت کلمه و سخن و سخنوری را بسیار بالا بدانید.

                    با سپاس

                    پ.ن:
                    ضمنا در صورت تمایل، جزییات بیشتری از پروژه تان را و مراکزی که مراجعه برای ارایه آن داشته اید ، برای من pm فرمایید.

                    پ.ن1:
                    یک شاخص برای همه دوستانی که مایل به کارآفرینی هستند:
                    از زاویه دید دیگری به موضوع وارد شوید:

                    1- هدف مالی را مشخص کنیدک( مثلا درآمد خالص سالانه :
                    5 میلیون - 10 میلیون - 20 میلیون -
                    50 میلیون - 100 میلیون - 200 میلیون -
                    500 میلیون - 1 میلیارد - 2 میلیارد -
                    5 میلیارد - 10 میلیارد - 20 میلیارد -
                    50 میلیارد - 100 میلیارد - 200 میلیارد -
                    500 میلیارد - 1000 میلیارد - 2000 میلیارد -
                    5000 میلیارد - 10000 میلیارد - 20000 میلیارد -
                    50000 میلیارد - 100000 میلیارد تومان )

                    2- کالا(محصول)، مهارت، خدمت، که برای عرضه به مشتریان باید داشته باشید که:
                    یک - تعداد مشتریان بالقوه * مقدار پولی که مایلند برای آن بپردازند = ( از ده برابر هدف مالی شما بزرگتر باشد) ( چون سهم رقبا و تاخیر در خرید و عوامل مقابله کننده دیگر را هم داریم )
                    در طول زمان برای افزایش سهم بازار و بازار سازی تلاش خواهیم نمود.
                    دو - ظرفیت مدیریتی-فنی-مالی مجموعه شما ، از مقدار ظرفیت مورد نیاز برای آن فعالیت بیشتر باشد.
                    سه - امکان رفتن به ردیف بالاتر از اهداف مالی ، فراهم باشد.( نوع کار امکان توسعه و گسترش را داشته باشد.)
                    من دیگه علم و صنعت نمیرم و امکان استفاده از امکانات اساتدی که گفتیر رو ندارم. دانشگاه علم و صنعت به خاطر دلایلی بودجه بسیار بالایی داره و آزمایشگاه هاشم مجهزه. با این حال اونورا نمیشه رفت! شاید اگر در دورانی که اونجا بودم میرفتم توی این فاز داستان فرق میکرد. هرچند یکی از دوستان که از نزدیک هم میشناسمش اتفاقا دنبال این مسائل بود و البته نهایتش نتیجه ی جالبی نداشت! (نمیدونم از نظر علمی نکشید یا به طور کلی بی فایده بود و ولش کرد!)
                    حرف من چه تعریف از خود باشه چه واقعیت باز هم اهمیتی نداره . من نوشتم برای این بود که بگم تکرار فاکتور های قبلی چاره افرادی مثل من نیست(دانش تئوری! تخصص! دانش فنی! دید مهندسی... )
                    خوب مشخصه که من پروژه ی خودم رو که 80% انجام شده رو نمیبرم جایی تقدیمشون کنم برای چند صد تومن بودجه که هزینه تا امروزشم البته با روش محاسبه ی گفته شده در چند صفحه پیش به میلیارد میرسه! اگر ساختش تموم شد هم مشکلی در بازار یابیش ندارم . و البته هیچ فرقی نمی کنه ایران بسازمش یا جای دیگه . بر خلاف خیلی از پروژه های تحقیقاتی و ساخت و طراحی ها که در ایران یه پرژهی پر سود و منفعت هست و در خارج از ایران یه کار پیش پا افتاده ابتدایی که اتفاقا ساخته شدش هم به مراتب ارزون تر در اختیار همه هست! فقط به دلیل تحریم و البته نفوذی که عده ای بعضی جاها دارند می تونند اینجور محصولاتشون رو برفوشند.

                    اصلا من و داستان من رو ول کنید . یه سوال مطرح می کنم که به درد خیلی از دوستان خودم هم می خوره! اینه. بسیار واضح!
                    شما یک ایده دارید.
                    میرید با استادی که فیلد کاریش هم اونه در میون میگذارید.
                    استاده قبول می کنه و شما فاز صفر پروژه رو از امکان سنجی و باقی داستان ها انجام میدید.
                    در قالب پروپوزال یا هرچیز دیگه ای میرید تحول میدید.
                    قصد کاریه که ساخت درش هست +برنامه نویسی درش هست و کار پیش پا افتاده ای هم نیست. کار هرکسی هم نیست انجامش.
                    دانشگاه بودجه داره! ولی صرف خرید دم و دستگاه های آماده روتین می کنه تا آزمایشگاه هاش رو پر کنه! و بودجه ای هم برای کارای تحقیقاتی دانشگاه نمیده (این عین واقعیته . هرکی دانشگا رفته باشه و با محیط آشنا باشه میدونه)
                    پس باید از یه جایی بودجه بگیرید تا مواد اولیه + قطعات +هزینه هیا ساخت و هزار تا چیز دیگه رو پرداخت کنید. حتی به دلیل اینکه کار گروهی در ایران بی معناست در یک دانشگاه نمی تونید از امکانات آزمایشگاه استاد دیگه استفاده کنید ! فرضا برای تست فلان چیز باید پولش رو بدید!!!! پس هزینه در کمترین حالت سر یه چند ده و چند صد میلیون میگذاره. و بد تر از اون تحرم ایرانه که کمر آدم رو میشکنه چون جیبش به چاه های نفت وصل نیست که بیاد شعار بده که تحریم هیچ تاثیری روی ما نداره و ما خوشحالیم. پس صرف هزینه از جیب شخصی هم منتفیست.
                    [glow=red,2,300]در این شرایط شما می تونید 10 صفحه توضیحات و نمودارها و مدل های اولیه پروژه + نامه استاد یا نامه ای از فلان مرکز نحقیقاتی + تخمین هزینه ها برای فاز های مختلف اجرای پروژه + تعریف هدف و ضرورت اجرای پروژه و توجیه اقتصادی یا استراتژیک و بازار هدف و ... رو دستتون بگیرید ! حالا از اینجا ماجرا برای گرفتن بودجه یه همچین کاری شروع میشه! با این فرضیات و در این نقطه به چه شکل و کجا برای گرفتن بودجه میرید و چه کار می کنید؟[/glow]

                    پ.ن : اساتید راهی برای گرفتن بودجه شخصا نمیشناسند! مگر اینکه ارگانی خودش بیاد بگه ما فلان چیز رو می خوایم وگرنه مسیر از اینور به اون طرف فعلا نا شناختست!!!


                    Gracias A La Vida
                    [glow=red,2,300]ساخت فرز CNC[/glow]
                    http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=56308.0
                    http://up9.iranblog.com/images/4xd21f8vemt8g46011fx.jpg
                    زمین سفت است و آب شلست و هوا نرم است و همه چیز عالیست در این حوالی...

                    دیدگاه


                      پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                      در رابطه با کلیات مطرح شده مثل این میمونه به دکتر فیروز نادری بگیم شما عرضه نداشتی توی این مملکت بمونه کار کنی ! از بازار یابی اطلاع نداشتی! از صحبت کردن! از کار آفرینی ! ولی امروز بودجه ی زیر دستش میلیارد دلاری توی JPL ناسا در آمریکاست! پس دلیل اینکه کسی در ایران نمیتونه بودجه های خوب برای کاراش بگیره ،"یا نمی خواند کار کنه(!)" این نیست که مدیریت یا علم و یا تخصص کافی برای به ثمر رسوندن یک پروژه رو نداره! مشکل جای دیگست !!
                      Gracias A La Vida
                      [glow=red,2,300]ساخت فرز CNC[/glow]
                      http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=56308.0
                      http://up9.iranblog.com/images/4xd21f8vemt8g46011fx.jpg
                      زمین سفت است و آب شلست و هوا نرم است و همه چیز عالیست در این حوالی...

                      دیدگاه


                        پاسخ : پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                        نوشته اصلی توسط پژوهان
                        در رابطه با کلیات مطرح شده مثل این میمونه به دکتر فیروز نادری بگیم شما عرضه نداشتی توی این مملکت بمونه کار کنی ! از بازار یابی اطلاع نداشتی! از صحبت کردن! از کار آفرینی ! ولی امروز بودجه ی زیر دستش میلیارد دلاری توی JPL ناسا در آمریکاست! پس دلیل اینکه کسی در ایران نمیتونه بودجه های خوب برای کاراش بگیره ،"یا نمی خواند کار کنه(!)" این نیست که مدیریت یا علم و یا تخصص کافی برای به ثمر رسوندن یک پروژه رو نداره! مشکل جای دیگست !!
                        با سلام
                        مثال شما انطباق کافی با موضوع بحث ، ندارد،
                        در مورد توانایی فنی هم که بحثی نیست،
                        شاید بهتر باشد که فعالیت تحقیقی نسبتا جدید را از فعالیت منجر به تولید/خدمات انبوه(کارآفرینی) کمی جدا کنیم.

                        اون کلیات هم برای کسانی که مایل به انجام کارآفرینی هستند ، " البته بدون وابستگی زیاد به نهاد های دولتی" ، ارایه شد.
                        در حالت خاصی که مشتری یک کار / پروژه ، نهادهای دولتی و به خصوص نظامی هستند، قواعد کار را آنها تحمیل می کنند.

                        می دانیم که:
                        ایران از نظر سهولت ایجاد و توسعه کسب و کار در ردیفهای پایانی جدول رتبه بندی قرار دارد.
                        از نظر پشتیبانی از نوع فعالیت های مشابه شما و نیز پشتیبانی برای شکوفایی آن نیز وضع مشابه فوق است.
                        از نظر سلامت سیستم اداری و مالی نیز وضعیت مشابه است.
                        مثال آشکارش را این روزها می بینیم و ....

                        نوشته اصلی توسط پژوهان

                        اصلا من و داستان من رو ول کنید . یه سوال مطرح می کنم که به درد خیلی از دوستان خودم هم می خوره! اینه. بسیار واضح!
                        .....
                        [glow=red,2,300]در این شرایط شما می تونید 10 صفحه توضیحات و نمودارها و مدل های اولیه پروژه + نامه استاد یا نامه ای از فلان مرکز نحقیقاتی + تخمین هزینه ها برای فاز های مختلف اجرای پروژه + تعریف هدف و ضرورت اجرای پروژه و توجیه اقتصادی یا استراتژیک و بازار هدف و ... رو دستتون بگیرید ! حالا از اینجا ماجرا برای گرفتن بودجه یه همچین کاری شروع میشه! با این فرضیات و در این نقطه به چه شکل و کجا برای گرفتن بودجه میرید و چه کار می کنید؟[/glow][/size]

                        پ.ن : اساتید راهی برای گرفتن بودجه شخصا نمیشناسند! مگر اینکه ارگانی خودش بیاد بگه ما فلان چیز رو می خوایم وگرنه مسیر از اینور به اون طرف فعلا نا شناختست!!!
                        چند لینک:
                        http://www.sharifvc.ir/about-us/foun...-09-04-05.html
                        http://www.irantechfund.ir/fa/index....e&UID=1389
                        http://www.insf.org/Ayeename-Korsi.php
                        http://www.mod.ir/contact
                        http://www.mim.gov.ir/index.php?modu...mp;pageid=9799
                        http://www.mim.gov.ir/index.php?modu...mp;pageid=5902

                        با سپاس
                        فایل های پیوست شده
                        گشتی در لاله زار
                        http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76138.0

                        http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=76141

                        دیدگاه


                          پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                          سلام دایی های گلم
                          فکر می کنم مباحث داره باهم قاطی میشه!
                          سرمایه گذار واقعی یه پروژه کسیه که از اون پروژه نفع میبره. دولت یا وابسته های اون هیچوقت سرمایه گذار مناسبی برای هیچ پروژه ای نیستند چون درآمد دولت از نفت و معادن و منابع و... تامین میشه و نیازی به درآمد پروژه های ما نداره.
                          من همیشه مجبور بودم هزینه اجرای ایده هامو خودم بپردازم و بعد با فروشش به مشتری جبرانش کنم. تابحال از هیچکس هم یه ریال گدایی نکردم.
                          برای پیشنهاد پروژه هم هیچوقت سراغ اساتید و ارگانها و ... نرفتم بلکه سراغ سرمایه گذار مرتبط با اون کار رفتم و وقتی توجیه شد با کمال میل تمام هزینه پروژه رو پرداخت و بعد هم اونقدر سود کرد.
                          در نهایت بازم تاکید می کنم دولت و دار و دستش به هیچوقت کارفرمای خوبی نیستند. در کل دنیا دانش و تکنولوژی از آن بخش خصوصیه.
                          با عرض پوزش خدمت دایی های عزیزم تا اطلاع ثانوی به اینترنت دسترسی ندارم.

                          دیدگاه


                            پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                            نوشته اصلی توسط محمد یارمحمدی
                            ...، دلیلی نداره که ما که از نظر فنی قوی هستیم در کسب درآمد هم موفق باشیم!!
                            علم چیز خوبیه اما باید بتونیم ازش کسب درآمد کنیم،
                            اگر نمی تونیم اشکال در ماست،
                            :applause:
                            نوشته اصلی توسط ahmadmn
                            سرمایه گذار واقعی یه پروژه کسیه که از اون پروژه نفع میبره.
                            دولت یا وابسته های اون هیچوقت سرمایه گذار مناسبی برای هیچ پروژه ای نیستند
                            چون درآمد دولت از نفت و معادن و منابع و... تامین میشه و نیازی به درآمد پروژه های ما نداره.
                            :applause:

                            :nice:
                            من نبودم آنکه از من در خیالت ساختی ...
                            پس تو هم چون دیگران چندان مرا نشناختی

                            دیدگاه


                              پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                              ok. پس بهتره این پروژه هایی که در ذهنمه رو ببرم برای [glow=red,2,300]کشورای عقب موندهی ذهنی مثل آمریکا[/glow] انجام بدم . اونجا حالیشون نیست . همچین عقلشون کمه میان برای کارای تحقیقاتی بودجه میدند . از بودجه های تحقیقاتی دانشگاه هاشون تا ...
                              منم می تونم بندازم توی کاری ساختی که توی ایران مرسومه پول در بیارم . یه جمع کننده با AVR بنویسی میشه یه کنترلر PID یه دراویر با IGBT یاl پاور ماسفت میسازی و می گی درایور ساز! یه ارتباط سریال راه میندازی و چند خط برنامه می نویسی میشی کنترلر ساز... یا برم پریز و چراغ و کلید و چندتا سنسور بگذارم بگم چقدر در مصرف انرژی صرفه جویی میشه . خوب میشه ازش پول در اورد... یا برم توی کار زیگبی.. عجب چیزایی میشه باهاش ساخت.. 4تاشو سمبل کنی چقدر سازمانا هستند پول میدن! اصلاح الگوی مصرف... واییییی.. چقدر عالیی.... خدای من! عقلم کمه میرم رادار های آرایه فازی پسیو و اکتیو رو بررسی می کنم. سینتی ku بند می خوام چیکار ...بچسبیم به ثبت اختراع.. یه برد خارجی می بری یه لد روشن خاموش میشه ثبت اختراع میشی میری بنیاد نخبگان .. نخبه میشی! وای.. به ...به... مقاله رو بگو... در سال 20 تا مقاله روتینه ماجراست.. تولید علم یعنی مقاله ... ما مقاله میدیم آمریکا روبات میرفسته روی مریخ.. ولی مهم اینه ما مقاله میدیم....
                              ادمای ناقص العقلی مثل من که راه ثواب رو از راه خطا نمی تونند تشخیص بدند بدرد همون کشور های عقب مونده ی خنگی می مونند که محققاشون بازار یاب نیستند! محققاشون گدا نیستند! محققاشون نباید برن یه چیز بسازند و پول در بیارند که بخوان کار تحقیقاتی کنند! یا چیزی نمیسازند که برفوشند مثل چیزایی که در بالا گفتم...محققاشون بودجه+ حقوق عالی دارند + محققاشون مفهومی به نام کرسی تحقیقاتی دارند .

                              تازه اونجا دیگه لازمم نیست دائیت رئیس فلان شرکت باشه به خواهر زادش بگه آفرین مهندس گلم تو خیلی باحالی . مهندس.. مهندس... بیا یه برنامه بنویس از این دوتا سیگنال FFT بگیر در هم ضرب کن . اختلاف فاز و نسبت دامنشونم بده.. مهندس.. مهندس... برد چی دوست داری... آهان برای یه FFT 512 تایی رو باند 10 مگاهرتز IF یه برد اولوشن Virtrx می خوای . آفرین.. مهندس Virtex.. او.. چه اسمی ! مهندس مهندس... باشه 4 تومن بردای اولوشن xilinx رو میگیریم .. طراحی نمی خواد .. مهندس .. همینا رو میگذاریم توی فلان سیستم نظامی... مهندس 300 میلیونم قاقا لی لی حق الکارت.. مهندس کاری یعنی این.. مهندس.. متخصص...[/size]

                              خوشحالید به خدا . من رو باید می کردم وزیر دفاع یا وزیر آموزش عالی یه حالی به این مملکت می دادم. زیر 10 سال کشور می شد قدرت اول منطقه.. بچشبین به مهندس مهندس!)))

                              Gracias A La Vida
                              [glow=red,2,300]ساخت فرز CNC[/glow]
                              http://www.eca.ir/forum2/index.php?topic=56308.0
                              http://up9.iranblog.com/images/4xd21f8vemt8g46011fx.jpg
                              زمین سفت است و آب شلست و هوا نرم است و همه چیز عالیست در این حوالی...

                              دیدگاه


                                پاسخ : کار و اشتغال در برق و الکترونیک

                                آره قربونت برم اینجا کسی برای کار تحقیقاتی تره هم خورد نمیکنه ، بزار لبه کوزه ...

                                حالا میفهمم، درد شما درد نون و پاس کردن چک آخر ماه اینجور چیزا نبوده !

                                آره عزیز جان من اگه با نون فروختن به قول شما شارلاتان بازی نخوام پول دربیارم باید به فکر یه جا برای چال کردن خودم باشم . نه اینکه علمش و نداشته باشم اما بعضی اوقات انقدر زندگی به آدم فشار میاره که دیگه ...

                                اما واقعا از مصاحبت با شما لذت بردم ، شما من و یاد یکی از استادام میندازین البته اون الان داره با شرکتایی مثل توتال کار میکنه .

                                دیدگاه

                                لطفا صبر کنید...
                                X